ستمگران اهل دین 851-541 عمر ابوبکر= 310 عمر کلب کلب هار 310 سگ هار پلید 310 جهل عرب310 اباجهل در دین
مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست کسی که چون محمد است جمال روی خاتم است جان نبی علی ولی قائم آل محمد است {عج} والله ندیدم حق را نپذیرند برادران اهل سنت شریف ترین مردم دنیا هستند و درجا کلام حق رامیپذیرند نام شیعه 12بار در قرآن آمده { وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ} به ابجد وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی 110 + 135 فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169به ابجدبرترین دین 926-541عمر ابوبکر=385 با آل قرآن 385 فلسفه دین الله 385با قانون الهی دین الله 385یا الله وصی بحق محمد 385با آل قرآن385 شیعه 385راز اهل عالم 385 شیعه 385بدین واقعی اسلام 385فلسفه دبن الله 385 به دین الهی الله محمد علی 385به اهله محمد فاطمه علی385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 این عدد نورانی را جلوی آئینه بگیر ابجد 5 تن آل عباء میشود 583 = 385 شیعیان فرزندان اهل بیت میباشند وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ: نام شیعه چندین بار در قرآن آمده شیعه یعنی چه385به ابجد کبیر لا اله الا الله 166+محمد92+110علی +17 نماز = 385 شیعه یعنی اسلامه حق 245+140 با اسلامه= 385 شیعه نام شیعه 12 بار در قرآن آمده ولی نام فرقه های باطل یک بار هم در قرآن نیامده پس همه فرقه های باطل را محکم به دیوار بزنیم هر چیزی در قرآن بود قبول ولی اگر نبود محکم به دیوار توالت تاریخ بکوبید محکم وهابی اول دوم عمری خیلی ..... شیعه دوازده امامی385 ابجد385بدین واقعی اسلام385اسلام پیامبر385پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 بدین واقعی اسلام 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 فلسفه دین الله 385 به علم ابجد 385 بدین واقعی اسلام 385 شیعه385 یعنی حق اسلامه385 اسلام پیامبر 385فقط دین اسلام 385 بدین اسلام واقعی 385اسلام پیامبر385بدین واقعی اسلام 385اسلام واقعی الله 385 شیعه 385 دوازده بار در قرآن آمده ولی نام شما و فرقه هایتان یک بار هم نیامده استوَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ: به علم ابجد بهترین دین ها 737-541 عمر ابوبکر= دین اسلام 196 کلید اسلام 196 ضرب 14 معصوم شیعه میباشد 196 به ابجد دین اسلام 196 اصوله دین 196 دین اسلام 196 کلید اسلام 196 از پیامبر سئوال شد جانشینان شما چند نفرند فرمود 12 نفر پیامبران چند نفر بودند فرمود 124 هزار نفر و فرمود رسولان حق چند نفر بودند ایشان فرمود 313 نفر به ابجد رمز الله 313هر سال 313 روز با 52 جمعه 52+313= 365 روز سال رمز الله 313+72 یاران امام حسین72 +313 یاران امام زمان = 385 شیعه 385با آل قرآن385 شیعه 385 سلام به نام زیبایت یا قائم آل محمد من فقط دانم که مولایم توایی مولاء دیر نشده دیدار مجدد بنظر شما انگار یادت رفته ما را آقا ما شما را میخواهیم آقا هر وقت شما خواستی که نشد بگو ما بیائیم به دیدن شما وقتی روبروی شما قرار میگیرم تمام حاجاتم بر آورده میشود و دلم آرام میگیردشادی واقعی دیدار با شماست افتخار شیعه نام قائم است لطف مولایم بما هم دائم است مولاء منتظرم تا شکایت به مادرم زهرا نکرده ام بیا آقا جمالتو عشق است یا قائم آل محمدی مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست سرور کائنات محمد استو جمال قائم آل محمد علیست جانشینه حق مولایم علی خیبر کنی بت شکنی یا قائم آل محمدی تو آقایی تو مولایی جمال محمدی کمال علی جمال خدا با رسول توایی جانه شیعه و جانه رسول مگر نام محمد هم علی نیست جانشینه حق پیغمبر علیست همین بس که نام محمد علیست صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست وصی خدا بت شکن به کعبه به دوش نبی ست جمالتو عشق است یاقائم آل محمدی تو چقدر خوبو زیبایی روح علی جانه محمدی جمال رسولو کمال علی مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست بوود نام تو چون مولاء الهی بوود نام مولاء الهی عزیزه بتولو جانه مصطفایی مرتضایی بحق هم که وصی مصطفایی مرتضایی فرق حیدر کعبه ومحراب چیست هر دو باشد یک نشان حق با علیست قسم به ذات کبریاء که جانشینه مصطفی بوود علی مرتضی مگر نام محمدهم علی هم علی نیست آئینه روی محمد علیست نگینه روی مصطفی بوود علی مرتضی صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست همین بس که نام محمد علیست وصی بحق 110 محمد علیست بت شکن در کعبه بر دوش نبی ست بلغ العلی بکمالهی کشف الدجا بجمالهی حسنت جمیع خصالهی صلو علیه و الهی چه جمال با صفایی شده نامت الهی هم ساقی کوثر علی حیدر علی صحر ابن عم وصی مصطفی حله پوش هل اتایو انما وارث گنجینه سرر قضاء قابل تشریف قوله لا فتا مولاء علیست شا هراره حق تو هستی در سلوک کائنات پرورده به دامن خود مصطفا عجب گلی گل کوثر گل حیدر یا قائم آل محمدی چه جمال با صفایی شه عالمی فدایی که به جای مصطفایی که تو بعداز خدایی شده نامت الهی تو جمال مصطفایی که علی مرتضایی شده بت شکن به کعبه که به دوش مصطفا یی که جمال مرتضایی شده نامت طلایی تو طلای ناب مایی صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست مگر نام محمد هم علی نیست ائینه روی محمد علیست اگه کسی با هوش باشه که عمری نمیشه ولی مکه لیاقت فرزندان پیامبررا از دست داد همه به عراق و ایران آمدند شما اگر دینتان را از ایرانیها فرزندان پیامبر گرفته اید خوشا به حالتان قرآن 351 فارسی351 رسول خدا فرمود روزی یاران سلمان فارسی در عین دانایی و حقیقت شما را به اسلام دعوت و شمانمیپذیرید پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم کوثر باشد شیعیان فرزندفاطمه میباشند ما ایرانیان افتخارمان این است که نوهای رسول خدائیم یا از مادری یا پدری فرق نمیکند نسل ایران نسل فاطمه سلامه الله علیه میباشداسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشنداسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشند دوست دارم دوباره بنویسم یک بارم برای مولایم مهدی مینویسم مولاء افتخار کن نوکرای خوبی داری اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشند یک بار هم برای مادرم حضرت حواء و حضرت فاطمه سلام الله علیه اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشندیک بار هم برای شهدای شیعه از حضرت آدم تا حضرت مهدی صلوات الله علیه اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشندیگ بار هم برای سنیها که حق را بپذیرند خودشونو مثل عمر به خریت نزنند بخدا اگر حق را نپذیرید روز قیامت بیچاره اید من نوشتم و شما هم خواندید دیگر جای هیچ بهانه ای نیست اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه =245 اسلامه حق میباشند گمراه دین 310 عمر 310 310کفری 310 دلیل نفاقه جهل عرب 310اباجهل در دین 310منکر310نیرنگ310مار زنگی 310کفری310 منکر 310جاهل منافق310 نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی310 سامری310 گمراه دین310310نمرودی 310جاهل منافق310ابله منافقا310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 حرامیان 310 نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان 310عمر 310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 یا باء دین اسلام 310قاصبان بدین 310عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 فاسق دینه 310وهابی کودن دین اسلامی 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310دائش وهابی نادان 310 اباجهل در دین 310گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری 310حرامیان 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310بمار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما310 خاک عالم بر سرت کنم عمر عرعر خر هم بوود لعن عمر این نام 310چیست که عرعر میکند اهل سنت را همه خر میکندتف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکروعمر عثمان بوود عرعر خر هم بوود لعن عمر به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 احمق ملحد 231 ابوبکر 231 رکب وبا 231ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231 یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر231راه دزدی 231 نفاق 231احمق ملحد231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 ابوبکر و عمر 541در غدیر خم دین کامل شد اکملتو لکم دینکم بعد از وفات پیامبر دشمنان دین خدا گمراه دین 310مکرن کفری عمر310نیرنگ 310گمراه دین 310 مکرن310کفری دزدان فدکه فاطمه310بمارزنگی310 کفری310منکر 310جاهل منافق منافق ابلها 310نامردیه310 کفری310عمر310نیرنگ 310 نمرودی310 حرامزاده پلید310 سامری310 گمراه دین310مکرن 310 بکج راه 231 ابوبکر231 دزده دینه اسلامی 231دزدا فدک نگونه 231ابوبکر 231رکب وبا 231 ابوبکر+310عمر= 541فتنه عالم 676-135 فاطمه = 541 عمر وابوبکر فتنه عالم بودند شرم گینان 651-110 علی = 541 عمر ابوبکر رکب وبا 541 عدواهل بیت بوده اند 541 گرگ منافقینی 541
JSN-LGRP1-CHN 10.0.0.168 1
ابزار وبلاگ 1
خرید لایسنس نود32 1
خرید عینک آفتابی اصل 1
سر دنده ال ای دی led
ردیاب مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110 + 135فاطمه = 245 =5 ضربدر4ضربدر2= 40 و آدرس alialiali.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 23
بازدید هفته : 41
بازدید ماه : 320
بازدید کل : 96977
تعداد مطالب : 313
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

به ابجد مقصر 430+541 عمر ابوبکر = 971 ظالم به دست می آید به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541 دشمنه اسلامی 541 اهله شر 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 قاتلی 541 مرگ کافر 541 به ابجدکبیر ابوبکر عمر عثمان 1202تفرقه در ادیانه اسلامی 1202نگین ترین مردانه ملحد 1202ننگین ترین نامردان پلید 74 ابجد صغیر 74 به ابجد مردان رجس پلیدی615-541عمر ابوبکر=74 ابجد صغیر سه خلیفه 74 میباشد ان من المجرمین منتقمون74 به ابجد فتنه های دین 615-541=74 فرقه ابجدصغیرسه خلیفه 74 میباشد دین اسلام 74 فرقه شد 74 فرقه ابجد سه خلیفه میباشد (ان من المجرمین منتقمون 74) فرقه شدن دین اسلام توسط عمر22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74=74والشجرتها الملعونه 74منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان74 دزدان نادان یا ملحد دینه اسلامی 467-541عمر وابوبکر = 74 ابجد صغیر سه خلیفه 74منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان74دزدان نامرده دینه اسلام 467- عمر و ابوبکر 541= 74 74منافق دین اسلام 467-541=74 74عمرابوبکر عثمان74 دزدان نامرده دینه اسلام 467-541عمر وابوبکر = 74 ابجد صغیر سه خلیفه 74منافق دین اسلام 467- 541 ابوبکر عمر= 74عمرابوبکر عثمان74دزدان نامرده دینه اسلام 467- عمر و ابوبکر 541= 74 شیطان گمره 615- 541 عمر و ابوبکر= 74به ابجد کفره 305-231 = 74فرقه در کفر میباشند 74 ابجد عمر 22+27 ابوبکر +25 عثمان = 74 فرقه شدن دین اسلام توسط ابوبکر وعمر و عثمان صورت گرفته 74نفرته 735-661 عثمان = 74 ابجد سه خلیفه 74 میباشد74 ان من المجرمین منتقمون74 سه خلیفه =سه خلیفه تفرقه در دین نمودند آیه قرآن به ابجد صغیر و کبیر عمر و ابوبکر و عثمان این هم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 عمر 310+231 ابوبکر +661 عثمان = 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 از تورات و انجیل و اوستا هم خواستید میآورم خیلی پروئید و نامرد آیه قرآن هم به ابجد صغیر هم به ابجد کبیر باید از خجالت بمیرید جواب خدا را چه خواهید داد گمراه دین310 عمر 310 منکر310نیرنگ 310بمار زنگی 310کفری310 منکر 310ابله منافقا310جاهل منافق310 اباجهل در دین 310گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری 310حرامیان 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310عمر 310 ابله منافقا 310وهابیه منافقی 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310 نمرودی310 سامری310 گمراه دین310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر 310 گمراه دین310 جاهل منافق 310نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 بمار زنگی 310به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر ابوبکر231 نفاق 231 احمق ملحد 231عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق 231دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 حرامیان 310 نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان 310بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند



صاحب سخنی که بر سخن آگاه است اول سخنش بنام بسم الله است فقط شیعه بحق میباشدبه ابجد 110 دین الهی 110 علی 110 بحق 110 علی 110 دین الهی 110  اهل دینی 110 دین الهی 110 علی 110 بحق 110پلیسی 110نامت 110 یا علی حقا پلیسه عالمی

هر دینی کلیدی دارد به ابجد حسین 128 کلید دین 128امام الهی128 حسین  اگر دینتان کلید ندارد کلیدش نزد قائم آل محمد ارباب عالم رئیس شیعیان جهان میباشد

به ابجد دین خدا 669 -541 دشمنه اسلامی = 128 حسین به ابجد کبیر و صغیر الله 86+583 پنج تن= 669 -541 عمر ابوبکر= 128 حسین128 کلید دین 128سبب دین 128 آله محمد 128 اهل محمد 128 جان دینی 128 کلید دین 128 سبب بدین الله 196 کلید اسلام 196 ضرب 14 معصوم به ابجد 196دین اسلام 196 اصوله دین 196 کلید اسلام 196 با مذهبه اسلامی 196 با سند دینی 196صاحب الدین 196 امام کل دین 196 بدینهای حق ها 196 اساس دینی 196 موجه اسلامی 196 ادیان دین الله 196 دین اسلام 196

 نام شیعه 5 بار در قرآن آمده و 7 بار با ترکیباتش 7+5= 12 بار نام شیعه در قرآن آمده  ولی نام فرقه های باطل دین یک بار هم در قرآن نیامده مرد باشید و حرف حق را بپذیرید اینقدر بدبخت و نامرد نباشید اینها دارنداز مظلومیت شیعه سوء استفاده میکنند یکی ازوهابی ها دائشی گفت خجالت بکش نام ما هم در قرآن آمده پرسیدم بفرما ما قبول میکنیم فرمود ما پیروان شیطان میباشیم و نام شیطان 22 میباشد به ابجد شیطان 22 عمر هم 22 ابابکر 22 شیطان 22 مقصر 22 دشمن اسلام 22 هذیان 22 دروغ 22 نیرنگ 22 کلک 22 کید 22مکارا 22 روباه 22بدبختی 22 بدیها بانامرد۲۲کلک۲۲نیرنگ22بظلمت22دوزخه22 نیرنگ۲۲لامذهب ۲۲نفرت ۲2انزجار22ناخلفه 22نابحقه22 پررو۲۲خائن هست ۲۲عمر22 مقصر22بمنافقا ۲۲شرابیا ۲۲ عمر ۲۲ ابابکر۲۲ درآتشه 22 دوزخه 22شیطان22 دشمن اسلام22عمر22 ابابکر ۲۲نام ما بیشتر از نام شماست گفتم درست میفرمائید جمالتو عشق است شما خود شیطان میباشی فرمود نه من الاغ شیطانم گفتم تا شیطان الاغهایی مثل شما دارد هیچ غمی ندارد
به ابجد آل سعود 171+370 شیطان = 541 ساقی شیطان 541مردان گمراه 541مکافات 541 آفت کلی 541 ملحد ها یا منافق آل سعود 541شیطان آل سعود541 آفت کلی541 به نااهله منافقه آل سعود 541بانامرده اهل دین اسلامی 541دشمنا دین های اسلامی 541 منافق کوردلی541 ابله بشرا 541آفت کلی 541دشمنه اسلامی 541 اهله شر541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 احمقان فاسد دین اسلام 541 دزدانه پرروی دین اسلامی 541 بدشمن فاسد 541 فاجران دین اسلامی 541 مردان گمراه 541 نامرد گمراه 541 منافق احمقی نادانه 541 بدشمن فاسد 541 مقصرا دین الهی 541

به ابجد دروغگوبه ابجد دروغگو 1216 -14 معصوم = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202دروغگو بوده اند دروغگو کل اسلام 1398-196 ضرب 14 معصوم = 1202 دروغگو عمر ابوبکر عثمان 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 اینم آیه قرآن هم به ابجد کبیر هم به ابجد صغیر در یک آیه به ابجد صغیر و هم کبیر جدا جدا  1202بکافران محض 1202ارتش کفار 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202ما مجرمان را سخت انتقام میگیریم 1202 به ابجد اهل آتش 737-196 ضرب 14 معصوم خانواده محترم رسول خدا=عمر 541 کافران ملحد مکه ای 541 با کفاره ملحده اهل مدینه 541کافر پلید دین اسلام  541 کافران ملحد  مکه ای 541ابله منافقانی 370 مکر پلیدانی 370شیطان 370  مشگل 370 مکاری پلیدن 370 فاسقین دینه 370 کفری پلیدیها 370 منافقه  پلیدن 370 نادان احمق ابله ملحده  370شیطان 370 به گمرهان ادیان 370 دزد ابله اصل دین اسلام 370 به گمراهان ادیان 370 گمراهان دینی 370 شیطان 370+171 آل سعود = 541 مردان گمراه 541 فتنه ها 541 دشمنه اسلامی 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 عمر ابوبکر 541 کافران ملحد مکه ای 541 با کفاره ملحده اهل مدینه 541 کافر پلید دین اسلام 541دشمنه اسلامی 541 اهله شر 541 مکافات 541 آفتین 541 آفت کلی 541 مکافات 541 فتنه ها 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به علم ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 دشمنه اسلامی 541 اهله شر 541 دلیل کفر منافق ها  651-110 دین الهی = 541  به ابجد ظالم 971-430 مقصر=541عمر ابوبکر541مقصرا دین الهی541احمق مارقان541کفر نفاقی 541 لعین بدین ها 541 عهد شکنی ملحد 541 کینه توزه ابله 541 اهل کفرفساد پلیدی ها 541 ام شر 541 فتنه ها 541 دشمنه اسلامی 541 آفت کلی 541 مکافات 541 آفتین 541 نفاق حرامیان 541 مقصرا دین الهی 541نفاق گمراه دین541 بدشمن فاسد 541 بملحد امتی 541 بعهد شکنهای دینی 541 مقصرا دین الهی541 عهد شکنی ملحد 541 با قاصب ها پلید نامرد 541 منافقان احمق دین ها 541 بنامردان قاصب 541اولین نامردانی 541اصل دشمنی ها 541 یا لعین شیطان541 لعین شیطان ها 541 احمق های شیطانه ها 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 541

به ابجد  اهل آتش 737-196 ضرب 14 معصوم خانواده محترم رسول خدا=541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 مرگ کافر 541 آفت کلی 541 دشمنه اسلامی 541 مکافات 541 فتنه ها 541 دروغگو کل اسلام 1398-196 ضرب 14 معصوم = 1202 دروغگو عمر ابوبکر عثمان 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 اینم آیه قرآن هم به ابجد کبیر هم به ابجد صغیرشیطان 22 عمر 22 ابابکر 22 دشمن اسلام 22 بدبختی22مقصر22لا مذهب 22بدیها22مجرمان22منافقان22

خبیث امت 1553-351 قرآن=1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 سوره سجده آیه 22 به ابجد شیطان 22 مقصر 22 عمر 22دشمن اسلام 22ابابکر22 بدبختی 22 ملحد22 لعنت 22 نیرنگ 22 دروغ 22 کلک 22 کید 22 روبا 22 مکارا 22 منافقان 22 مجرمان 22 ابلفاسد22 مجرمان 22 منافقان 22 دشمن اسلام 22 عمر 22 ابابکر 22 و به ابجد کبیر عمر و ابوبکر ابجد ابوبکر 231+310 عمر = 541 دشمنه اسلامی541 اهله شر 541 فتنه ها 541 آفتین 541 عداوتین 541 مرگ کافر 541پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 اهله شر 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 دشمنه اسلامی 541 آل سعود 171+370 شیطان = 541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها  541 بپا خیزند به ابجد علم  ریاضی قرآن فتنه ها 541 آفت کلی 541 آفتین 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی541 مرگ کافر 541 به قاصبان ملحد بدین اسلامی541 دشمنه اسلامیکافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 عمر ابوبکر 541 کافران ملحد مکه ای 541 با کفاره ملحده اهل مدینه 541 کافر پلید دین اسلام 541دشمنه اسلامی 541 اهله شر 541 مکافات 541 آفتین 541 آفت کلی 541 مکافات 541 فتنه ها 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به علم ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 دشمنه اسلامی 541 اهله شر 541ابله منافقانی 370 مکر پلیدانی 370شیطان 370  مشگل 370 مکاری پلیدن 370 فاسقین دینه 370 کفری پلیدیها 370 منافقه  پلیدن 370 نادان احمق ابله ملحده  370شیطان 370 به گمرهان ادیان 370 دزد ابله اصل دین اسلام 370 به گمراهان ادیان 370 گمراهان دینی 370 شیطان 370+171 آل سعود = 541 مردان گمراه 541 فتنه ها 541 دشمنه اسلامی 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 عمر ابوبکر 541 کافران ملحد مکه ای 541 با کفاره ملحده اهل مدینه 541 کافر پلید دین اسلام 541دشمنه اسلامی 541 اهله شر 541 مکافات 541 آفتین 541 آفت کلی 541 مکافات 541 فتنه ها 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به علم ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 دشمنه اسلامی 541 اهله شر 541 به ابجد دلیل کفر منافق ها  651-110 دین الهی = 541  به ابجد ظالم 971-430 مقصر=541عمر ابوبکر541مقصرا دین الهی541احمق مارقان541کفر نفاقی 541 لعین بدین ها 541 عهد شکنی ملحد 541 کینه توزه ابله 541 اهل کفرفساد پلیدی ها 541 ام شر 541 فتنه ها 541 دشمنه اسلامی 541 آفت کلی 541 مکافات 541 آفتین 541 نفاق حرامیان 541 مقصرا دین الهی 541نفاق گمراه دین541 بدشمن فاسد 541 بملحد امتی 541 بعهد شکنهای دینی 541 مقصرا دین الهی541 عهد شکنی ملحد 541 با قاصب ها پلید نامرد 541 منافقان احمق دین ها 541 بنامردان قاصب 541اولین نامردانی 541اصل دشمنی ها 541 یا لعین شیطان541 لعین شیطان ها 541 احمق های شیطانه ها 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541   هنوز افراد جا طلب نمیدانند علم نزد خداست و به هر که بخواهد میدهد هر کسی در هر علم محبوب خداست به ابجد  اهل آتش 737-196 ضرب 14 معصوم خانواده محترم رسول خدا=541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 مرگ کافر 541 آفت کلی 541 دشمنه اسلامی 541 مکافات 541 فتنه ها 541 دروغگو کل اسلام 1398-196 ضرب 14 معصوم = 1202 دروغگو عمر ابوبکر عثمان 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 اینم آیه قرآن هم به ابجد کبیر هم به ابجد صغیر
اولین
قاصب دینه 541 مجرمین بدین اسلام 541 بنامردان قاصب 541 انحراف دین اسلامه 541 فاجران دین اسلامی 541
اولین قاصب دینه 541 مجرمین بدین اسلام 541 بنامردان قاصب 541 انحراف دین اسلام 541 فاجران دین اسلامی 541 اولین قاصب دینه 541 مجرمین بدین اسلام 541 بنامردان قاصب 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 انحراف دین اسلام 541 فاجران دین اسلامی 541منافقان پلیده دین 541 با ناکسهای اهله قرآن 541مقصرا دین الهی 541 نامردان اصلی دین 541بنامردان قاصب 541 مردان گمراه541 فاجران دین اسلامی 541به ابجد آفتین 541 541آفتین 541فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 دشمنه اسلامی 541مجرمین بدین اسلام 541 کافر پلید دین اسلام 541 میباشند

نام شیعه 5 بار در قرآن آمده و 7 بار با ترکیباتش 7+5= 12 بار نام شیعه در قرآن آمده  ولی نام فرقه های باطل دین یک بار هم در قرآن نیامده مرد باشید و حرف حق را بپذیرید اینقدر بدبخت و نامرد نباشید اینها دارنداز مظلومیت شیعه سوء استفاده میکنند یکی ازوهابی ها دائشی گفت خجالت بکش نام ما هم در قرآن آمده پرسیدم بفرما ما قبول میکنیم فرمود ما پیروان شیطان میباشیم و نام شیطان 22 میباشد به ابجد شیطان 22 عمر هم 22 ابابکر 22 شیطان 22 مقصر 22 دشمن اسلام 22 هذیان 22 دروغ 22 نیرنگ 22 کلک 22 کید 22مکارا 22 روباه 22بدبختی 22 بدیها بانامرد22کلک۲۲نیرنگ 22 بظلمت22 دوزخه22نیرنگ۲۲لامذهب۲۲ نفرت۲2انزجار 22ناخلفه 22نابحقه22 پررو۲۲خائن هست ۲۲عمر22 مقصر22بمنافقا ۲۲شرابیا ۲۲ عمر ۲۲ ابابکر۲۲ شیطان ۲۲نام ما بیشتر از نام شماست گفتم درست میفرمائید جمالتو عشق است شما خود شیطان میباشی فرمود نه من الاغ شیطانم گفتم تا شیطان الاغهایی مثل شما دارد هیچ غمی نداردكلمه شیعه نامى است كه خداى تعالى در كتاب خود آن را شريف قرار داده است و شيعه نامى است غير مختص و امرى غير مبتدع كلمه ‏اى كه به گروهى ويژه اطلاق میشود و سابقه داشته باشد، سلام بر شما باد و خداوند است كه دوستان خود را از عذاب خواركننده به سلامت مى‏رهاند و به عدل خود بر آنان فرمان می‏راند».و شیعیان خدا را بیشتر از همه موجودات دوست دارند و خدا هم عاشق شیعیان میباشد چون شیعیان فقط میتوانند دشمنان الله را خارو ذلیل کنند

  آقا وقتی قرآن چاپ میکنید روی جلد آن به علم ریاضی قرآن علم ابجد بنویسید قرآن شیعها 737-541 عمر ابوبکر = 196 ضرب 14 معصوم 196 به ابجد دین اسلام 196 اصوله دین196 کلید اسلام 196 اساس دین 196 دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم میباشد دین اسلام 196 گذشته از 700 آیه برای امام علی(ع) طبق روایت اهل سنت درباره امام مهدی 255 آیه میباشد مهدی به ابجد کبیر مهدی 59 میباشد این آیه هم 59 حرف دارد بشمار59 و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمهٔ و نجعلهم الوارثین59 مهدی 59 حامی 59 زمین 59 ازآن 59 مهدی 59 مهدی امام 12 دوازدهم شیعیان میباشد

ظالم 971-430 مقصر=541 ابوبکر عمر 541عمر ابوبکر 541 مردان گمراه 541عداوتین541بدشمن فاسد 541  مجرمین بدین اسلام 541مقصرا دین الهی 541 نامردان اصلی دین 541 فاجران دین اسلامی541انحرافه دین اسلام 541باعقرب افعیه 541  کافر پلید دین اسلام 541بدشمن فاسد 541 بنامردان قاصب 541 کافر پلید دین اسلام کینه توزه ابله 541 حقه بازان پلید اسلامی ناحقیا541 مجرمین بدین اسلام 541 انحراف دین اسلامه 541با انحراف بدین اسلام 541 ناکسین قرن 541ومجرمانه دین اسلام541  اهله شر541 عداوتین 541 قاتلی 541 عمر ابوبکر541دشمنه اسلامی541مردان گمراه541آفت کلی 541شیطان آل سعود 541 مردان گمراه541با منافقان ابله ملحد نادان541دشمنا دین های الله541شیطان نابحقی541بنااهله منافق آل سعود541کافر پلید دین اسلام541بانامرداهل دین اسلامی 541با نامرده اهل دین اسلامی541بدشمن فاسد541ملحد های منافقا آلسعود 541آفتین541قاتلی541مرگ کافر541 541مجرمین بدین اسلام541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 اهله شر541به ابجد آل سعود 171+370 شیطان = 541 مردان گمراه 541 آفت کلی 541 با دشمن ابله نادان 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها 541 بپاخیزند به ابجد فتنه ها 541 ابوبکر و عمر 541 بجای تشحیح وغسل و کفن رسول خدا ایشان را رها کرده وبا بی شرمی تمام  به سقیفه برای قصب خلافت رفته بودند541 مردان گمراه541 ابله  بشرا541 بدشمن فاسد 541بامنافقان ابله ملحد نادان 541بادشمناابله نادان 541 541دشمنادین های الله 541دشمنه اسلامی541 آفت کلی541مرگ کافر 541 آفتین541بدشمن فاسد541 541دشمنه اسلامی541آفت کلی541 مردان گمراه541 541آفتین541شمرا541 عقیده باطل نامردیه 541 راه دزدی جهل عرب 541 احمقان فاسد دین اسلامی541به ابجدبرترین دین 926-541 عمر ابوبکر= 385 شیعه 385 دین ناب الله محمد علی 385فقط دین اسلام 385 اسلام پیامبر385فلسفه دین الله 385بیداریهای اسلامی385راز اهل عالم 385با قانون دین الله 385فلسفه دین الله 385با آل قرآن 385شیداء 385 شیعه 385بدین واقعی اسلام 385فلسفه دین الله 385یگانه دره دین الهی385 نور واحد اهل دینی385385مهدی امام حق دین ها 385آبروی دین محمدی 385با عقل کل اسلام 385یا جمال الهی امام مهدی 385 بقبله عالم اهل دین 385 دین ناب الله محمد علی 385 با آل قرآن 385 اسلام پیامبر385 باروزنه اميد جهان 385 فلسفه دین الله 385 اسلام واقعی الله385 اسلام واقعی الله 385 فلسفه دین الله 385مهدی امام حق دین ها 385با عقل کل اسلام 385یا جمال الهی امام مهدی 385 بقبله عالم اهل دین 385 با رهبر کل جهان اسلام 651-541 عمر ابوبکر= 110 علی این عدد 385شیعه را از راست بخوانی میشه ابجد 5 تن خانواده محترم رسول خدا 583 اهل دین قرآن اسلام 583 به ابجد  اهل دین 100+351 قرآن +132 اسلام = 583شبکه نور 583 ابجد 5 تن آل عباء 583 خانواده رسول خدا 583 این عدد نورانی را از راست بخوانی میشود 385 شیعه براستی شیعیان فرزندان اهل بیت پیامبرندپیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد امت اسلام باید ید واحده باشند هزار چهارصد سال کعبه دست شما بوده 5 سال هم دست فرزندان پیامبر باشد وگرنه ما مجبور میشویم با جهاد حق خود را طلب کنیم بزودی انتقام این سر ها را خواهم گرفت
الحمدو الله من حیدرم       غدیری ام ، سقیفه ای نیستم
در پی هر خلیفه ای نیستم خورده گره بند دلم باعلی غیر علی با دگری نیستم
مست تولای خم حیدرم غافل از او هیچ دمی نیستم رهبر من پور ابیطالب است پیرو هر بی پدری نیستم
لعن به روح پدر دومی شکر خدا من عمری نیستم...
لعن چیست؟
لعن ماباشد جواب لعن ها پاسخ زخم زبان و طعن هالعن اعلان برائت از عدوست بغض تاریخ است که،اندر گلوست
لعن شد مولای ما هشتاد سال حال می گوئید ای شیعه منال  لعنتی که بر لبان شیعه است جلوۀ رنج نهان شیعه است
لعن یعنی آتشی در سینه ها دفتر ابراز بغض و کینه ها لعن شرح اعتراض ما بود چون شعار مرگ بر اعدا بود
لعن یعنی مرگ بر کفر و نفاق آن که در امت فکند این انشقاق لعن یعنی یک عبادت یک دعا بر علیه دشمن دین خدا
لعن رسمی عاطفی دینی بود کاشف از نوعی جهان بینی بود لعن یک اصل است نزد شیعیان می کند اصل تبری را بیان لعن یعنی فاطمی هستیم ما با علی عهد وفا بستیم ما لعن یعنی ما سپاه حیدریم گوش بر فرمان چو مالک اشتریم    

پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها 541 بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 اهله شر 541 مکافات 541 آفت کلی 541 یه وهابی منافق 541 مردان گمراه 541 آل سعود 171+370 شیطان = 541 شرابی ها بدیها 541ساقی شیطان 541 مکافات 541 آفت کلی541  فتنه ها541 +430 مقصر = 971 ظالم  به ابجد 971 ظالم 971 -430 مقصر = 541 فتنه ها 541 ابجد ابوبکر و عمر 541 دشمنه اسلامی 541 اهله شر541  مکافات 541 فتنه ها 541 اهله شر541 آفتین 541 مکافات 541 آفت کلی 541 عمر ابوبکر 541                

سریال عمر را دیده اید در حالی که عمر لوچ چشم هم بوده ولی به تاریخ خیانت شده و این جوان را بجای عمر گذاشته اند                                 این عکس عمر ابن خطاء است

541 این عکس در شکار چلپاسه توسط یک یهودی در نزدیکی سقیفه از عمر گرفته شده ایشان لوچ چشم هم بوده است از عکس معلومه خلیفه چلپاسه خورها بوده است سامری همان سم ری 310 عمر310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310 دزدانه فدک فاطمه 310 به ابجد متخلف کافرانی 1512- 1202سه خلیفه = 310عمر310 دلیل نفاقه310 = با خباثت ها 1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر و ابوبکر با همکاری هم قصب خلافت نمودند ابجد ابوبکر عمر 541 فتنه ها 541 دشمنه اسلامی 541 اهله شر541مکافات 541 عداوتین 541 آفتین 541 قاتلی 541 عداوتین 541فتنه ها 541 دشمنه اسلامی 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541

به ابجد آل سعود 171+370 شیطان = 541 مردان گمراه 541ملحد ها یا منافق آل سعود 541شیطان آل سعود541 دشمنه اسلامی 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 مرگ کافر 541مکافات 541آفت کلی541 به نااهله منافقه آل سعود 541بانامرده اهل دین اسلامی 541دشمنا دین های اسلامی 541 منافق کوردلی541 ابله بشرا 541آفت کلی541شیطان آلسعود  541منافق کوردلی 541 به نامرد ابله دین541مردان گمراه541 نامردان اصلی دین منافق کوردلی 541شیطان آل سعود 541شرابی ها بدیها 541ساقی شیطان541 مردان گمراه 541  به ابجد آل سعود 171+370 شیطان = 541 ساقی شیطان 541مردان گمراه 541مکافات 541 آفت کلی 541 ملحد ها یا منافق آل سعود 541شیطان آل سعود541 آفت کلی541 به نااهله منافقه آل سعود 541بانامرده اهل دین اسلامی 541دشمنا دین های اسلامی 541 منافق کوردلی541 ابله بشرا 541آفت کلی 541دشمنه اسلامی 541 اهله شر541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 احمقان فاسد دین اسلام 541 دزدانه پرروی دین اسلامی 541 بدشمن فاسد 541 فاجران دین اسلامی 541 مردان گمراه 541 نامرد گمراه 541 منافق احمقی نادانه 541 بدشمن فاسد 541 مقصرا دین الهی  541

به ابجد ظالم 971 اهل مجرمین ناکسین مارقین 971 ظالم 971 یعنی

ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541 مقصر 430+231 ابوبکر = 661 عثمان  661+310 عمر = 971 ظالم 971 اهل مجرمین ناکسین مارقین  971 ظالم به دست میآید ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 ابجد کبیر ابوبکر عمر عثمان 1202 بدبخت دین اسلام 1202 بکافر محض 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفت 

به ابجد ظالم 971 اهل مجرمین ناکسین مارقین 971 ظالم 971 یعنی

 

ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541 مقصر 430+231 ابوبکر = 661 عثمان  661+310 عمر = 971 ظالم 971 اهل مجرمین ناکسین مارقین  971 ظالم به دست میآید ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 ابجد کبیر ابوبکر عمر عثمان 1202 بدبخت دین اسلام 1202 بکافران محض 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت انتقام خواهیم گرفت ابجد ابوبکر عمر عثمان میباشد1202 ارتش کفار 1202به خائنای منافقانه اسلام 1202 1202بخبیث ملحدها 541 با فاسد ترین دشمن 541 احمقان فاسد دین اسلامی 1202به نادانترین اهل دشمن 1202 با فاسد ترین دشمن1202 بدبخت اهله عالمی 541 بکافران محض 1202 تفرقه در ادیانه اسلامی 1202 با خبیث ناهل1202 به نامرده ملحد شرور نادان 1202نااهله شر تری 1202 سران فتنه اهل حرامیانی 1202 با خبیث نا اهل 1202به بدبختیه اهل عالم 1202 اختلافهای دینی 1202بدبخت اهل عالمی 1202 بدبختان به عالم 1202 ابجد خائنان 772-541 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند

به ابجد آل سعود 171+370 شیطان = 541 مردان گمراه541ساقی شیطان 541 شرابی ها بدیها 541ملحد ها یا منافق آل سعود 541شیطان آل سعود541 آفت کلی541 مکافات 541 به نااهله منافقه آل سعود 541بانامرده اهل دین اسلامی 541دشمنا دین های اسلامی 541 منافق کوردلی541 ابله بشرا 541آفت کلی 541 با قاصب کل دین نفاق541 کافر پلید دین اسلام 541مجرمین بدین اسلام 541با دشمن ابله نادان 541 به نامرده ابله دین 541 بنامردان قاصب 541 نامردان اصلی دین 541آفت کلی 541انحرافه دین اسلام یا حقه بازان پلید اسلامی به نامرده ابله دین 541 عقیده باطلی نامردی 541 با منافقان ابله ملحد نادان 541دشمنه اسلامی 541کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541انحرافه دین اسلام541آفت کلی 541 اهله شر 541 مکافات 541 فتنه ها 541دشمنه اسلامی 541 مجرمین بدین اسلام 541 کافر پلید دین اسلام 541عمر ابوبکر541 ظالم 971-430 مقصر = 541

ظالم 971-430 مقصر=541 ابوبکر عمر 541عمر ابوبکر 541 مردان گمراه 541عداوتین541بدشمن فاسد 541  مجرمین بدین اسلام 541مقصرا دین الهی 541 نامردان اصلی دین 541 فاجران دین اسلامی541انحرافه دین اسلام 541باعقرب افعیه 541  کافر پلید دین اسلام 541بدشمن فاسد 541 بنامردان قاصب 541 کافر پلید دین اسلام کینه توزه ابله 541 حقه بازان پلید اسلامی ناحقیا541 مجرمین بدین اسلام 541 انحراف دین اسلامه 541با انحراف بدین اسلام 541 ناکسین قرن 541ومجرمانه دین اسلام541  اهله شر541 عداوتین 541 قاتلی 541 عمر ابوبکر541دشمنه اسلامی541مردان گمراه541آفت کلی 541شیطان آل سعود 541 مردان گمراه541با منافقان ابله ملحد نادان541دشمنا دین های الله541شیطان نابحقی541بنااهله منافق آل سعود 541بانامرداهل دین اسلامی 541با نامرده اهل دین اسلامی541بدشمن فاسد541ملحد های منافقا آلسعود 541آفتین541قاتلی541مرگ کافر541 541مجرمین بدین اسلام541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 اهله شر541به ابجد آل سعود 171+370 شیطان = 541 مردان گمراه 541 آفت کلی 541 با دشمن ابله نادان 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها 541 بپاخیزند به ابجد فتنه ها 541 ابوبکر و عمر 541 بجای تشحیح وغسل و کفن رسول خدا ایشان را رها کرده وبا بی شرمی تمام  به سقیفه برای قصب خلافت رفته بودند541 مردان گمراه541 ابله  بشرا541 بدشمن فاسد 541بامنافقان ابله ملحد نادان 541بادشمناابله نادان 541 541دشمنادین های الله 541دشمنه اسلامی541 آفت کلی541مرگ کافر 541 آفتین541بدشمن فاسد541 541دشمنه اسلامی541آفت کلی541 مردان گمراه541 541آفتین541شمرا541 عقیده باطل نامردیه 541 راه دزدی جهل عرب 541 احمقان فاسد دین اسلامی541

نام شیعه 5 بار در قرآن آمده و 7 بار با ترکیباتش 7+5= 12 بار نام شیعه در قرآن آمده  ولی نام فرقه های باطل دین یک بار هم در قرآن نیامده مرد باشید و حرف حق را بپذیرید اینقدر بدبخت و نامرد نباشید اینها دارنداز مظلومیت شیعه سوء استفاده میکنند یکی از دائشی ها گفت خجالت بکش نام ما هم در قرآن آمده پرسیدم بفرما ما قبول میکنیم فرمود ما پیروان شیطان میباشیم و نام شیطان 22 میباشد به ابجد شیطان 22 عمر هم 22 ابابکر 22 شیطان 22 مقصر 22 دشمن اسلام 22 هذیان 22 دروغ 22 نیرنگ 22 کلک 22 کید 22مکارا 22 روباه 22بدبختی 22 بدیها22 نام ما بیشتر از نام شماست گفتم درست میفرمائید جمالتو عشق است شما خود شیطان میباشی فرمود نه من الاغ شیطانم گفتم تا شیطان الاغهایی مثل شما دارد هیچ غمی ندارد  آقا وقتی قرآن چاپ میکنید روی جلد آن به علم ریاضی قرآن علم ابجد بنویسید قرآن شیعها 737-541 عمر ابوبکر = 196 ضرب 14 معصوم 196 به ابجد دین اسلام 196 اصوله دین196 کلید اسلام 196 اساس دین 196 دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم میباشد دین اسلام 196 گذشته از 700 آیه برای امام علی(ع) طبق روایت اهل سنت درباره امام مهدی 255 آیه میباشد مهدی به ابجد کبیر مهدی 59 میباشد این آیه هم 59 حرف دارد بشمار59 و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمهٔ و نجعلهم الوارثین59 مهدی 59 حامی 59 زمین 59 ازآن 59 مهدی 59 مهدی امام 12 دوازدهم شیعیان میباشد

فتنه های دین 615-541 عمر ابوبکر = 74 فرقه نه 74 ابجد سه خلیفه ابوبکر27+22 عمر+25 عثمان =74باعث74فرقه شدن دین اسلام شدند74والشجرتها الملعونه 74 لعنت خدا بر ابجد 74 عمر و ابوبکر و عثمان 74 به ابجد با خیانت بنبی 1128 -1202 سه خلیفه = 74 باز ابجد صغیر سه خلیفه ابوبکر عمر عثمان 74 ان من المجرمین منتقمون 74 این آیه قرآن به ابجد ابوبکر عمر عثمان میفرمایدما مجرمان را سخت انتقام میگیریم 74و الشجرتها الملعونه74 ابجد صغیر ابوبکرعمر عثمان 74 میباشد این آیه قرآن هم ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد البته هم به ابجد کبیر هم به ابجد صغیر اگر اهل وهابی یک آیه هم به ابجد صغیر هم به ابجد کبیر مولایم علی یا مهدی یا هر یک از 12 امام آوردند من وهابی خواهم شد ایه این میباشد 74 ان من المجرمین منتقمون 74
ابجد شیطان22 این آیه هم 22 حرف دارد وَ وَیْلٌ لِلْکافِرینَ مِنْ عَذابٍ شَدیدٍ = 74 بازم ابوبکر 27+22عمر +25عثمان = 74 ان من المجرمین منتقمون 74 به ابجد شیطان گمره 615-541= 74  ابجد صغیر سه خلیفه میباشد74 قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد 74 ان من المجرمین منتقمون 74 منظور خداوند در این آیه شیطان و کافران واقعی عمر ابوبکر عثمان بوده خودتان به علم ریاضی قرآن علم ابجد حساب کنید علمی خودتان به علم ابجد قرآن علم ریاضی قرآن حساب کنید علم ابجد علم خدا و علم ملائکه آسمانهاست تمام عالم به علم ریاضی برافراشته شده به علم ابجد22 دشمن اسلام 22 شیطان 22 عمر 22 ابابکر 22 مقصر 22 بدبختی 22 مجرمان 22 منافقان 22 سوره سجده آیه 22 ان من المجرمین منتقمون 74 دین اسلام مثل دین مسیح 74 فرقه شد ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشدبه ابجد    فتنه های دین 615-541 عمرابوبکر = 74 فرقه عمر 22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74منافق دین اسلام 467-541=74 فتنه های دین 615-541 عمرابوبکر = 74 فرقه عمر 22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74   74عمرابوبکر عثمان74 دزدان نامرده دینه اسلام 467-541عمر وابوبکر = 74 ابجد صغیر سه خلیفه 74منافق دین اسلام467-541= 74عمرابوبکر عثمان74دزدان نامرده دینه اسلام 467- عمر و ابوبکر 541= 74 منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان7474با عهد شکنهای دین 74با نامردان عهدشکن پلید 74دشمنان اصلی دین اسلامی74 عمرابوبکرعثمان74 فتنه های دین 615-541 عمرابوبکر = 74 فرقه عمر 22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74 74منافق دین اسلام 467-541=74 فتنه های دین 615-541 عمرابوبکر = 74 فرقه عمر 22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74   74عمرابوبکر عثمان74 دزدان نامرده دینه اسلام 467-541عمر وابوبکر = 74 ابجد صغیر سه خلیفه 74منافق دین اسلام467-541= 74عمرابوبکر عثمان74دزدان نامرده دینه اسلام 467- عمر و ابوبکر 541= 74 منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان74 به ابجد شیطان22 این آیه هم 22 حرف دارد وَ وَیْلٌ لِلْکافِرینَ مِنْ عَذابٍ شَدیدٍ = 22 وویل للکافرین من عذاب شدید = علم حروف این آیه هم 22 حرف میباشد شیطان  هم 22 عمر 22 ابابکر22 شیطان 22 این آیه قرآن هم 22حرف میباشد بشمار 22(اَلَّذينَ غَلَبَت أَهوَائَهُم عُقُولَهُم، يعني صحابه) معناي حقيقي كتاب خدا را تحريف كردند (حَرَّفوا) و آن را دگرگون ساختند (و غيّروه)» (عسكري، تفسير، 95؛ ن. ك. به ابجد فساد تباهی 563 - 541 عمر ابوبکر = 22 عمر22 ابجد فساد تباهی 563 - 541 عمر ابوبکر=22عمر22 ابابکر22 شیطان 22  این آیه قرآن 49 حرف به ابجد ابوبکر عمر49 حروف میباشد بشمار49  وَمَثلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ این آیه 49 حروف ابجد ابوبکر 27+22 عمر=49یا سرکشترین 1251-سه خلیفه 1202= 49 به ابجد صغیر هم 49شیطان گمرهی49 وَ وَیْلٌ لِلْکافِرینَ مِنْ عَذابٍ شَدیدٍ =  ویل للکافرین من عذاب شدید = علم حروف این آیه هم 22 حرف میباشد علم نقطه میگوید به 14 معصوم خیانت شده  22شیطان 22 ابابکر 22 بدبختی 22 بناحقه 22 نابحقه 22 ناخلفه 22 بناحقه 22دشمن اسلام22 عمر 22 ابابکر22 مجرمان 22 منافقان22 عمر 22 هذیان 22 مقصر22 بدبختی22 دشمن اسلام 22 ابجد شیطان هم 22 عمر 22 ابابکر22 مجرمان 22 منافقان 22این آیه قرآن هم 22حرف میباشد بشمار 22(اَلَّذينَ غَلَبَت أَهوَائَهُم عُقُولَهُم، يعني صحابه) معناي حقيقي كتاب خدا را تحريف كردند (حَرَّفوا) و آن را دگرگون ساختند (و غيّروه)» (عسكري، تفسير، 95؛ ن. ك. به: ابوبکرابجدفساد تباهی 563 - 541 عمر ابوبکر = 22 عمر ابجد فساد تباهی 563 - 541 عمر ابوبکر=22عمر22 دشمن اسلام 22 بدبختی 22منافقان 22مجرمان 22دشمن اسلام 22مقصر22

به ابجد شیطان 22 هذیان 22 عمر22 ابابکر22 دشمن اسلام 22 بدبختی 22 نامردان 22 دینها 22 مکارا 22مجرمان 22 منافقان 22 شرابیا22در آتشه 22 دوزخه 22 با خودسرا 22 شرخراه22سرخراه  22خیانت ها 22 گمرهه 22 مقصر22 عمر 22 شیطان22 ابابکر22 مجرمان 22 منافقان 22 اهل آتشه 22دوزخه 22درآتشه 22دوزخه 22 خردجال 22 نامردان 22دینها 22 پیامبرفرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 دشمنه اسلامی541 ابجد ابوبکر231+310 عمر = 541 به ابجد خیانتکاران اهل دین 1433-1202 سه خلیفه = 231 ابوبکر به ابجد خائنان 772 -541 عمر ابوبکر = 231  اشرار دین ها 772-541= 231  ابوبکر 231 احمق ملحد ه ابجد خائنان 772-541 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند  به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر 231 لعین بدینه 231بحسودان اهل دین 231 ادیانی جعلی باطل 231
ابوبکر231نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل231بابی عقلیها231یاابوسفیانی231 دورویه231 عصیانی231 ابوبکر231 با دینه ناحق231 ناحق بدین ها 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق 231 دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231  ابوبکر خائنان 772-541=  231 ابوبکر 231


به ابجد احمق ها خبیث دین اسلام 1433-1202 سه خلیفه = 231 ابوبکر231 خائنان 772 -541 عمر ابوبکر = 231 ابوبکر231

ظالم 971-430 مقصر=541عمر ابوبکر541عداوتین541 مجرمین بدین اسلام 541 کافر پلید دین اسلام 541دشمنه اسلامی541 آفتین541 قاتلی541مرگ کافر 541مجرمین بدین اسلام541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 اهله شر541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها 541 بپاخیزند به ابجد فتنه ها 541 ابوبکر و عمر 541 بجای تشحیح غسل و کفن رسول خدا ایشان را رها کرده و به سقیفه برای قصب خلافت رفته بودند 

نام شیعه 5 بار در قرآن آمده یا 12 بار ولی نام شما یک بار هم در قرآن نیامده ولی نام عمر در بدن انسان آمده شریف ترین عضوء بدن کیف میکنند عمری ها میگم افتخار کنند نام عمر در فرقه بودایی ها نام یکی از بت هایشان عمرواق میباشد چون کوچکترین بت میباشد میمونها و سگها همیشه رویش بول میکنند و تا بحال هیچ معجزه ای از بت عمر واق دیده نشده بت عمر واق شبیه گوساله میباشد اگر از پشت آن باد بدمی بت پرستان لب را به مقعد این گوساله میگذارند و محکم فشار باد وارد میکنند از دهان بت واق واق میشنونند بخاطر تبرک لبها و صدای بت نام او را عمر واق از هزاران سال پیش گذاشته اندوقتی حضرت موسی قوم خود را لعن نمود گروهی از بنی اسرائیل با قایقهایشان از ترس جانشان گوساله شان را برداشته و پشت کوه قاف فرار نمودند و در اورست سکنی گزیدند و همان دین بت پرست اجدادشان را اختیار نمودند تف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکرو عمر عثمان بوود ابجد شیطان صفت به ابجد شیطان 22 عمر 22 ابابکر22 مقصر 22 دشمن اسلام22 مجرمان 22 منافقان 22 هذیان22 عمر 22 ابابکر 22 شیطان 22 دشمن اسلام 22 مقصر 22 عمر 22 ناخلفه 22 نابحقه 22 بناحقه22

پیامبرفرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجدفرقه385 شیعه 385 مرد عالم 385 اسلام پیامبر 385 فقط دین اسلام 385 فلسفه دین الله 385 پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد فاطمه بر شیعه عزت میدهد درس توحیدو نبوت میدهد نام شیعه زینت قرآن بوود غیر شیعه نیست در قرآن ابد شیعه یعنی قل هو الله احد فرقه های دین همه باطل بوود اگر نام حنبلی خرس تنبلی یک بار میآمد من حنفی نخ کنفی ای بیچاره ای بدبخت روز قیامت جواب خدا را چه خواهی داد ای گمراه دین به ابجدعمر 310 گمراه دین 310ستمگران اهل دین 851-541 عمر ابوبکر= 310 عمر کلب کلب هار 310 سگ هار پلید 310 جهل عرب310 اباجهل در دین 310 بناحق پلید اهل دینه 310 با قاصب کل دین 310 بیداد گران ابله 310 احمقان اهل دینی 310 عمر 310 جهل عرب 310 منکر 310 کفری 310 اباجهل در دین 310 ابله منافقا 310 کلب کلب هار 310 جاهل منافق 310 سگ هار پلید 310 گرازه نا اهلی 310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 عمر 310 حرامیان حرامزاده پلید 310 دلیله نفاق 310 اباجهل در دین310جهل عرب 310عمر310 گمراه دین 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310 عمر 310گمراه دین 310حرامیان 310 نمرودی 310 سم ری310 310جهل عرب 310 اباجهل در دین 310 عمر310 جهل عرب 310 قاصبه بدین الهی 310بقاصبان دین 310 با اهل منافق 310 ابله منافقا 310 فسق دینها 310 فسق کلیه 310 گبر پلید دین 310قاصبان بدین 310سم ری 310 سامری 310 بناحقه پلید اهل دینه 310 با قاصب کل دین 310 بیدادگرانه ابله 310 با قاصب کل دین 310 احمقان اهل دینی 310یا وهابی منافقه 310احمقان اهل دینی 310 خدایی بعضی کلمات از طلاء ارزششان بیشتر است یعنی یک گنج عالم است و مثل آن پیدا نمیشود  همان سامری قوم موسی و سامری قوم محمد(ص) به ابجد قرآن بسم الله الرحمان الرحیم 786-541 عمر ابوبکر= 245 به ابجد اسلامه حق 245 یعنی علی 110+135 فاطمه = 245 دینه بحق الله 245 علی 110+135 فاطمه = 245 اسلامه حق فاطمه و علی میباشند به ابجد کاغذ و دواته 1447 -1202 سه خلیفه = 245 علی 110 +135 فاطمه =245 دین بحق الله 245 اسلامه حق 245 پیامبر کاغذ و دوات خواست عمر فرمود هذیان میگوید و قرآن ما را بس است

ابجد شیطان هم 22 عمر 22 ابابکر22 این آیه قرآن هم 22حرف میباشد بشمار 22(اَلَّذينَ غَلَبَت أَهوَائَهُم عُقُولَهُم، يعني صحابه) معناي حقيقي كتاب خدا را تحريف كردند (حَرَّفوا) و آن را دگرگون ساختند (و غيّروه)» (عسكري، تفسير، 95؛ ن. ك. به: ابوبکرابجدفساد تباهی 563 - 541 عمر ابوبکر = 22 عمر ابجد فساد تباهی 563 - 541 عمر ابوبکر=22عمر22 این آیه قرآن 49 حرف به ابجد ابابکر عمر49 حروف میباشد بشمار49  وَمَثلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ این آیه 49 حروف ابجد ابوبکر 27+22 عمر = 49 به ابجد صغیر هم 49شیطان گمرهی49 وَ وَیْلٌ لِلْکافِرینَ مِنْ عَذابٍ شَدیدٍ =  ویل للکافرین من عذاب شدید = علم حروف این آیه هم 22 حرف میباشد علم نقطه میگوید به 14 معصوم خیانت شده  22شیطان 22 ابابکر 22 بدبختی 22 بناحقه 22 نابحقه 22 دشمن اسلام22 عمر 22 ابابکر22 مجرمان 22 منافقان22 عمر 22 هذیان 22 مقصر22 بدبختی22 دشمن اسلام 22 ابجد شیطان هم 22 عمر 22 ابابکراین آیه قرآن هم 22حرف میباشد بشمار 22(اَلَّذينَ غَلَبَت أَهوَائَهُم عُقُولَهُم، يعني صحابه) معناي حقيقي كتاب خدا را تحريف كردند (حَرَّفوا) و آن را دگرگون ساختند (و غيّروه)» (عسكري، تفسير، 95؛ ن. ك. به: ابوبکرابجدفساد تباهی 563 - 541 عمر ابوبکر = 22 عمر ابجد فساد تباهی 563 - 541 عمر ابوبکر=22عمر

به ابجد شیطان 22 هذیان 22 عمر22 ابابکر22 دشمن اسلام 22 بدبختی 22 نامردان 22 دینها 22 مکارا 22مجرمان 22 منافقان 22 شرابیا22 با خودسرا 22 شرخراه22سرخراه  22خیانت ها 22 گمرهه 22 مقصر22 عمر 22 شیطان22 ابابکر22 مجرمان 22 منافقان 22 اهل آتشه 22دوزخه 22درآتشه 22دوزخه 22 خردجال 22 نامردان 22دینها 22 پیامبرفرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 دشمنه اسلامی541 ابجد ابوبکر231+310 عمر = 541 به ابجد خیانتکاران اهل دین 1433-1202 سه خلیفه = 231 ابوبکر به ابجد خائنان 772 -541 عمر ابوبکر = 231  ابوبکر 231 احمق ملحد 231

به ابجد احمق ها خبیث دین اسلام 1433-1202 سه خلیفه = 231 ابوبکر231

ظالم 971-430 مقصر=541عمر ابوبکر541عداوتین541 مجرمین بدین اسلام 541 کافر پلید دین اسلام 541دشمنه اسلامی541 آفتین541 قاتلی541مرگ کافر 541مجرمین بدین اسلام541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 اهله شر541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها 541 بپاخیزند به ابجد فتنه ها 541 ابوبکر و عمر 541 بجای تشحیح غسل و کفن رسول خدا ایشان را رها کرده و به صقیفه برای قصب خلافت رفته بودند

از اهل سنت بدون حب و بغض میپرسیم جواب میخواهیم :
اگر به عقیده شما خلافت باید به شورا و اجماع گذارده شود پس چرا عمر را اجماع مسلمین خلیفه نکرد بلکه او به وصیت ابوبکر خلیفه شد ؟
شما میفرمایید پیغمبر خلیفه ای تعیین نکرده بود و ابوبکر را اجماع مسلمین خلیفه نمود . ما میپرسیم چرا ابوبکر از پیغمبر تبعیت نکرد و خلافت را پس از خود به شورا واگذار نکرد؟

ابوبکر در نامه های خود مینوشت از جانب ابوبکر خلیفه رسول خدا . پس اگر پیغمبر خلیفه معین نکرده بود ابوبکر چرا خلافت خود را منسوب به پیغمبر میدانست ؟

جریان انتخاب خلیفه پس از عمر به شکل تازه ای درآمد و خلافت را در شورای شش نفری محدود نمود و مخالفین و مخالفین از آنها را محکوم به قتل دانست . اگر خلافت با اجماع و شورا حاصل میشود باید همه مردم در آن شرکت کنند . تشکیل شورای شش نفری چه معنی داشت ؟ گذشته از این آراء اکثریت در هر شورایی معتبر و قابل اجراست . دیگر کشتن اقلیت و مخالفین یعنی چه؟

نبی الله در موقع شهادت کاغذ و دواتی میخواست تا چیزی بنویسد . عمر ضمن توهین به آن حضرت فقط یک حرامزاده میتواند خاتم پیغمبران را دیوانه بخواند  گفت ایشان هذیان میگوید یعنی دیوانه شده است و احتیاجی به وصیت نیست کتاب خدا ما را کافی است . همین حرفی که وهابی ها و گروهشان دائش میزنند و انسانهای بی گناه را میکشند ما میپرسیم اگر وصیت لازم نبود و کتاب خدا کافی بود پس وصیت ابوبکر و عمر در موقع وفاتشان بر خلاف این قول بود و معنی قرآن و علم آنرا کسی بهتر از امیرالمومنین علی بن أبی طالب نمیدانست . زیرا قرآن بر پیغمبر نازل شده و آنحضرت فرمودند : انا مدینة العلم و علی بابها فمن اراد العلم فلیات الباب چرا خداوند در قرآن ازسگ نام برده ولی از 74 فرقه دین نامی برده نشده چون سگ پاچه صاحبشو گاز نمیگیره سگی که صاحبشو نشناسه سگ نیست 310 سگ هار پلید 310کلب کلب هار310 عمر310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 عمر 310 گراز ناهلی 310 جهل عرب 310 دلیله نفاق 310 اباجهل در دین 310 عمر 310  دلیله نفاق 310 اباجهل در دین 310 عمر 310 حرامیان 310 کفری 310 منکر310 عمر 310 جاهل منافق 310 ابله منافقا 310 عمر 310 نمرودی 310 حرامزاده پلید 310 عمر جهل عرب 310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 اباجهل در دین 310 عمر 310جهل عرب 310 فرمود دز زمان جاهلیت هیچ گناهی نبوده که مرتکب نشده باشم لواط زنا با محارم کسی که مادرش عمه اش و پدرش دائی و پدر بزرگش باشد میشه همین دائش جهاد نکاه حلال میشود یه لغمه به هر سگی بدهی امکان نداره ازت تشکر نکنه برات دم تکان نده  تا ابد یادشه و یادش نمیره سگ صاحبش را میشناسد میداند صاحبش بر او ولایت دارد ولی خداوند کسانی که در دین ولایت ندارند در قرآن نامی از آنها که کمتر از سگ را نام نبرده شما اسم فرقه ات چیست اهل سنت در قرآن چیزی بنام اهل سنت نداریم شافعی در قرآن نیست در انجیلو زبور هم نیست حنفی در قرآن نیست شافعی در قرآن نیست خنبلی خرس تنبلی  ولی سگ که صاحبش را میشناسد در قرآن نامش آمده ولی در غدیر خم تمام این فرقه ها ی بیشعور ولایت علی و پیامبر را دیدند ولی ندید گرفتند و خود را به نفهمی زدند چون تازه از بت پرستی هنوز خارج نشده بودند امام علی فرمود ابوبکر رکب وبا و عمر تا سن 41 سالگی هنوز بت پرست بودند در نامه عمر به معاویه عمر فرمود من به خدای محمد ایمان نیاورده به لات و اوزی قسم من به نیاکان پدرانم پایبندم وقتی دین را بی خیال بشی فرق نمیکند تو هم بت محسوب می شوی و برای قصب خلافت به خواهر و مادرت هم رحم نمی کنی کسی که به خواهر مادرش رحم نکند میخواهد به خلافت رحم نکند ابوبکر و عمر بجای تشحیح بدن مطهر رسول خدا را رها و به سقیفه بنی ضاعده محل تجمع یهودیان بنی قراضه رفتند برای قصب خلافت علی با چند تن از شیعیانش تنها بدن مطهر رسول خداراغسل داده و پیامبر را بخاک سپردند واجب رسول خداست یا قصب خلافت خلافتی که بدون سالار غدیر امام علی و شیعیانش باشد باطل است قرآن میفرماید انی جاعلک لناس اماما ما قرار میدهیم در بین مردم امام را در غدیر خم امام توسط پیامبر انتخاب شد و دست علی بالا رفت پیامبر فرمود هر که من مولای اویم این علی مولای اوست اینم آدرس فقط از کتب اهل سنت 

فی ریاضی القرآن علم کلام علم ابجد علم نقطه فی لغت القرآن عالم

ابجد آل سعود 171 +370 شیطان370-171 آل سعود= عمر ابوبکر541 فتنه ها 541 اهله شر541 آفتین 541 عداوتین 541 دشمنه اسلامی 541 کافر پلید دین اسلام 541 مقصرادین الهی541 مجرمین بدین اسلام 541 مقصرا دین الهی 541به ابجد منافقان قرآن 673-132 اسلام = 541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی541 اولین بملحد قاصب   541 نامردان نا اهل پلید دینی 541

به ابجد ظالم 971 -430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541 به ابجد فتنه گران 786- 245 اسلامه حق = 541 ابوبکر عمر541 فتنه ها 541+430 مقصر = 971 ظالم 971+ 231 ابوبکر = 1202 ابجد سه خلیفه کفر 1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 ظالم 971 - 310 عمر =661 عثمان 661  - 231 ابوبکر = 430 مقصر430 +231 ابوبکر = 661 عثمان661-231 ابوبکر= 430 مقصر  ابوبکر و عمر طبق معادله ظالم و مقصر از شیطان پست تر بوده اندبه ابجدخیانت کار عالمی 1433-1202سه خلیفه=231 ابوبکرابجدفساد تباهی 563 - 541 عمر ابوبکر = 22 عمر ابجد فساد تباهی 563 - 541 عمر ابوبکر =22عمر 22شیطان22ابابکر22عمر 2222لعنت 22بدبختی 22بدیها22لعنت 22ملحدمنافقان22مجرمان22شیطان22بکذابه22مقصر22هذیان22عمر22بدبختی22لامذهب22 22قصبی22عمر22 ابابکر22 رکب وبا22 دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت تمام ناخلف ها و ناحقها دوسال نشده ازدنیامیروند قاتلان امام حسین دوسال نشده مختار همه را به درک فرستاد هر کسی بناحق 22باشد مرسی 22 بنی صدر دوسال نشده پا به فرار گذاشت فی ابحد الصغیر ابجدشیطان22بکذابه22مقصر22هذیان22عمر22 بدبختی22 لامذهب22قصبی 22عمر22 ابابکر22 رکب وبا22دروغ22کلک22کید22 خدعه22 نیرنگ 22روباه22احمقه22گمرهه22 منکر 22عمر2 2 ابابکر22دشمن اسلام22 22شیطان 22بدیها 22 بدبختی22بدیها 22دشمن اسلام22 سست ایمان 22باابلیس22آدم کشه 22جنگ طلب 22مرگی 22 بدشمن نادان22 دشمن اسلام22 عمر22ابابکر 22بناحقه 22 نابکار22دینها 22بجنایت22خیانته22 نکبتها بمکر22باخدعه22 بنامرد22دینها22 بنامرد22پررو22جاطلبا22 سرکشها22کسکشها 22 جنگ طلبا22نیرنگ22 ناخلفه22بناحقه 22 درآتشه 22دوزخه 22 احمقه22 نابکار22 ابابکر 22 ملحد شیطان22 عمر22نیرنگ22کلک22کج فهم 22نکبتها22 بدزده22اسلامی22نابکار 22مکارا22روباه 22باخدعه22 ناخلفه 22عمر22 بدبختی22هذیان 22مقصر 22احمقه22شیطان22بناحقه 22منافقان 22شرمی 22بکنی 22منافقان 22فاجرن 22عمر 22مجرمان 22 22عمر22ابابکر 22رکب وبا22 نیرنگ22 کلک22کید 22لعنت22شیطان 22عمر22 ابوبکر 22ملحد22دشمن اسلام 22 22عمر22 ابابکر22 دشمن اسلام 22 بناحقه نابکاردینها22شیطان22نابکار22دینها22جنگطلب22 بناحقه 22ناخلفه22بدشمن نادان22مجرمان 22منافقان 22عمر 22ابابکر 22شیطان 22پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541

 ظالم 971 -430 مقصر = 541 عمر310+231 ابوبکر = 541 عمر ابوبکر541 به کافر دین الهی اسلام 541عمر ابوبکر رکب وبا541

  • با توجه به اينکه در تمامي منابع معتبر شيعه واقعه غدير به طور کامل همراه با وقايع قبل و اتفاقات بعد از آن ذکر شده است از ذکر منابع شيعه در زمينه سند واقعه غدير خودداري کرده و صرفا منابع اهل سنت را ذکر کرديم.
  • براي جستجوي بيشتر مي توانيد به کتاب" الغدير" علامه اميني مراجعه کنيد.
  1. اخبار اصفهان: ج1ص107و235.ج2ص227.
  2. اخبارالدول وآثارالاول:ص102.
  3. أربعين الهروي:ص12.
  4. أرجح المطالب:ص36و56 و58 و67 و203 و338 و339 و389 و581-545 و681 .
  5. الارشاد: ص420.
  6. أسباب النزول:ص135.
  7. أسد الغابه:ج1ص308و367.ج2ص233.ج3ص92و93و274و307و321.ج4ص28.ج5ص6و205و208.
  8. الامامه و السياسه:ج1 ص109.
  9. أنساب الاشراف:ج1 ص156.
  10. البدايه و النهايه:ج5 ص208-213و227و228-ج7ص338و344-349.
  11. بلاغات النساء:ص72.
  12. تاريخ بغداد:ج8ص290-ج7ص377-ج12ص343-ج14ص236.
  13. التاريخ الکبير:ج1ص375-ج2قسم2ص194.
  14. تاريخ الخلفاء:ص114و158و179.
  15. تفسير الثعلبي:ص78و104و181و235.
  16. تفسير الطبري:ج3ص428.
  17. تفسير فخر الرازي:ج3ص636.
  18. التمهيد(باقلاني):ص171.
  19. الجمع بين الصحاح:ص458.
  20. حياه الصحابه:ج2ص769.
  21. حليه الاولياء:ج5ص26و363-ج6ص294.
  22. الخصائص:ص4و49و51.
  23. خصائص النسائي:ص21و40و86و88و93و94و95و100و104و124.
  24. الخصائص(السيوطي):ص18.
  25. الخطط والآثار(مقريزي):ص220.
  26. الدر المنثور:ج2ص259و298.
  27. دول الاسلام(ذهبي):ج1ص20.
  28. ذخائرالعقبي:ص67و68.
  29. روضات الجنات(زمجي):ص158.
  30. سر العالمين(غزالي):ص16.
  31. سنن الترمذي:ج5ص591 .
  32. سنن ابن ماجه:ج1 ص43.
  33. سنن النسائي:ج5 ص45.
  34. سنن المصطفي صلي الله عليه و آله:ج1ص45.
  35. السيره النبويه(زيني):ج3 ص3.
  36. شرح نهج البلاغه(ابن أبي الحديد):ج1ص317و362-ج2ص288-ج3ص208-ج4ص221-ج9ص217.
  37. الشرف الموبد(نبهاني):ص58و113.
  38. شواهد التنزيل:ج1ص158و190.
  39. صحيح الترمذي:ج1ص32-ج2ص298-ج5ص633.
  40. صحيح مسلم:ج4ص1873.
  41. الصواعق المحرقه:ص25و26و73و74.
  42. طبقات ابن سعد:ج3ص335.
  43. العقد الفريد:ج5ص317.
  44. عمده الاخبار:ص191.
  45. الفصول المهمه:ص23و24و25و27و74.
  46. الفضائل(ابن حنبل):ج1ص45و59و77و111-ج2ص560و563و569و592و599-ج3ص27و35.
  47. فضائل الصحابه:ج2ص610و682.
  48. الکفايه:ص151.
  49. کفايه الطالب:ص13و17و58 و62 و153و285و286.
  50. کنز العمال:ج1ص48-ج6ص397-405-ج8ص60-ج12ص210-ج15ص209.
  51. الکوکب الدري:ج1ص39.
  52. مجمع الفوائد:ج9ص103-108و163.
  53. مختلف الحديث(ابن قتيبه):ص52و276.
  54. مروج الذهب:ج2ص11.
  55. مستدرک الحاکم:ج3ص109و110و118و371و631.
  56. مسند ابن حنبل:ج1ص84و119و180-ج4ص241و281و368و370و372-ج5ص347و366و370و419-494-ج6ص476.
  57. مسند الطيالسي:ص111.
  58. مصابيح السنه:ج2ص202و275.
  59. معارج النبوه:ج1ص329.
  60. المعارف(ابن قتيبه):ص58.
  61. معالم الايمان(دباغ):ج2ص299.
  62. المعتصرمن المختصر:ج2ص301و332.
  63. معجم البلدان:ج2ص389.
  64. المعجم الصغير:ج1ص64و71.
  65. المعجم الکبير(طبراني):ج1ص149و157و390-ج5ص196.
  66. مقاصد الطالب:ص11.
  67. مقتل الحسينعليه السلام(خوارزمي):ص47.
  68. مقصد الراغب:ص39.
  69. المنار:ج1ص463.
  70. مناقب الائمه(باقلاني):ص98.
  71. المناقب(ابن جوزي):ص29.
  72. المناقب(ابن مغازلي):ص16و18و20و22و23و24و25و224و229.
  73. المناقب(عبدالله شافعي):ص106و107و122.
  74. منتخب کنز العمال:ج5ص30و32و51.
  75. المواقف:ج2ص611.
  76. موده القربي:ص50.
  77. نزهه الناظرين:ص39.
  78. النهايه(ابن الأثير):ج4ص346.
  79. نهايه العقول:ص199.
  80. الوفيات(ابن خلکان):ج1ص60-ج2ص223.
  81. ينابيع الموده:ص29-40و53-55و81و120و129و134و154و155و179-187و206و234و284.
  82. الاصابه:ج1ص372و550-ج2ص257و382و408و509-ج3ص512-ج4ص80.
  83. الاستيعاب:ج2ص460.
  84. أشعه اللمعات في شرح المشکاه:ج4ص89و665و676.
  85. تفريح الأحباب:ص31و32و307و319و367.
  86. التمهيد و البيان(أشعري):ص237.
  87. الفتوح(ابن الأعثم):ج3ص121.
  88. التمهيد البيان(أشعري):ص237.
  89. ثمار القلوب(ثعالبي):ص511.
  90. الأعتقاد(بيهقي):ص182.
  91. تاريخ دمشق:ج1ص370-ج2ص5و85و345-ج5ص321.
  92. الجمع بين الصحاح:ص458.
  93. الشفاء(قاضي عياض):ج2ص41.
  94. أسني المطالب:ص4و221.
  95. انسان العيون:ج3ص274.
  96. الأنوار المحمديه:ص251.
  97. بلوغ الأماني:ج1ص213.
  98. البيان والتعريف:ج2ص36.
  99. التاج الجامع:ج3ص296.
  100. تجهيز الجيش:ص135و292.
  101. ذخائرالعقبي:ص67و68.
  102. الحاوي للفتاوي:ج1ص79و122.
  103. الرياض النضره:ج2ص169و170و217و244و348.
  104. السيره الحلبيه:ج3ص274و283و369.
  105. شرح المقاصد:ج2ص219.
  106. فرائد السمطين:ج1ص56و64و65و67و68و69و72و75و76و77.
  107. العثمانيه:ص145.
  108. مرقاه المفاتيح:ج1ص349-ج11ص341و349.
  109. مصابيح السنه:ج2ص202و275.
  110. المورود في شرح سنن أبي داود:ج1ص214.
  111. مقدمه ضروری در مراجعه به منابع تسنن

    زمانی که بخواهیم مسائل مربوط به فضائل و شئون اهل بیت ـ علیهم السلام ـ را در منابع تسنن بررسی کنیم باید نیم نگاهی به مواجهه صورت گرفته با عترت پیامبر اکرم (ص) در طول تاریخ اسلام داشته باشیم تا بدانیم که میراث مکتوب پیش روی ما، در چه فضایی شکل گرفته است.

    به این موضوع که خود مستقیماً حائز اهمیت زیاد و نیازمند ارائه بحث تفصیلی است، به طور اختصار اشاره می‌کنیم:

    پس از رسول اکرم (ص) در دوران خلفا، نقل احادیث آن حضرت بسیار محدود و نوشتن آن ممنوع گردید تا رسوایی 3 خلیفه روشن نگردد  و این منع تا پایان قرن اول ادامه یافت. امیرالمومنین ـ علیه السلام ـ دوران 25 ساله پیش از خلافت خود را چنین توصیف فرموده است: «صبر کردم در حالی که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم» (نهج‌البلاغه / خطبه 3) حضرت از جمله در توصیف فشارهای جان فرسایی که در این دوره بر ایشان وارد می‌شد فرموده‌اند: «اگر سخن گویم، می‌گویند برای به دست آوردن  قدرت، حریص است و اگر سکوت کنم می‌گویند از مرگ می‌هراسد»(خطبه 5) و این نشان می‌دهد که امام ـ علیه السلام ـ در بیان اوصاف و ویژگی‌های خویش تا چه حد در تنگنا بوده‌اند.

    مظلومیت امیرالمومنین ـ علیه اسلام ـ حتی در دوران پنج‌ساله حکومت، خود حدیث دردناک دیگری است. از آن پس نیز که کار به دست معاویه افتاد و دشمنی با علی (ع) سکه رایج روزگار گشت. لعن آن ولی برگزیده خداوند در سراسر بلاد گسترده اسلامی مقرر شد و تا شصت سال ادامه یافت.

    جعل حدیث در طعن امام متقیان مشمول جوایز بزرگ حکومتی شد و شیعه‌کشی در دستور کار حاکمان قرار گرفت که تا امروز به اشکال مختلف ادامه دارد. منابع حدیثی اهل سنت در چنین فضایی شکل گرفت و این چنین است که به طور مثال «صحیح بخاری» ـ به عنوان مهمترین منبع حدیثی تسنن ـ از دروازه شهر علم پیامبر، حضرت علی (ع)، تنها نوزده حدیث نقل کرده است ولی از شخصی همچون «ابوهریره» که ـ صرف نظر از تحلیل شخصیت او ـ در اواخر عمر پیامبر اکرم (ص) مسلمان شد، بیش از پانصد حدیث.

    در اکثر طول تاریخ اسلام، فرهنگ رایج، شیعه‌گی را جرم می‌شمرده و از شیعیان به رافضیان تعبیر می‌شده اما عجب اینجاست که در همین فضا، فضائل علی ـ علیه السلام ـ و حتی حقانیت امامت آن حضرت، کتب اهل سنت را آکنده است. «بررسی غدیر در منابع تسنن» باید با این توجه و از این زاویه صورت پذیرد.

    غدیر در «الغدیر»

    علامه امینی اصل حدیث غدیر را از یک‌صد و ده صحابی و هشتاد و چهار نفر از تابعان (مستند به منابع تسنن) نقل کرده است. ایشان همچنین نام سی‌صد و شصت دانشمند اهل سنت را که در آثار خود این حدیث‌ها آورده‌اند، ذکر کرده است.

    این مقدار کافی است تا معلوم شود اصل ماجرای غدیر متواتر بوده و در این که چنین واقعه‌ای رخ داده، تردیدی راه ندارد.

    در اینجا نمونه‌هایی را (به نقل از جلد اول الغدیر) می‌آوریم:

    ـ متقی هندی، دانشمند مشهور تسنن در «کنز العمال» روایتی را از زیدبن ارقم و ابوسعید خدری به نقل از طبری به این شرح آورده است: «رسول خدا (ص) هنگام بازگشت از حجة‌الوداع، در غدیر خم فرود آمد سپس به پا خواست و فرمود: ...من در میان شما دو چیز گرانقدر به جا می‌گذارم؛ کتاب خدا .... و عترت من، اهل بیتم... این دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا این که در کنار حوض بر من وارد شوند.

    سپس فرمود: خدا مولای من است و من مولای هر مؤمنم آن‌گاه دست علی را گرفت و فرمود: هر که من مولای اویم، این علی مولای او است.»

    این حدیث را حاکم نیشابوری در کتاب مهم «المستدرک علی الصحیحین» نقل کرده و آن را بر شرط بخاری و مسلم صحیح دانسته است. معنای این سخن آن است که حدیث فوق مطابق ملاک‌های لحاظ شده در صحیح بخاری و صحیح مسلم که مهمترین منابع حدیثی تسنن‌اند، معتبر است.

    ـ برخی از جمله شیخ الاسلام حموئی، حافظ ابونعیم اصفهانی و حاکم حسکانی نقل کرده‌اند که پیامبر خدا در غدیر خم فرمودند: «الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی خداوند بر رسالت من و ولایت علی بن ابی‌طالب پس از من.»

    ـ حافظ هیثمی به نقل از طبرانی و دیگران نقل کرده‌اند که پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم، از حاضران بر توحید و رسالت خویش اقرار گرفت سپس فرمود: «هر کس خدا و رسولش مولای اویند، این علی مولای اوست...»

    ـ در بسیاری از آنچه در منابع تسنن نقل شده، قبل از جمله «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» این سخن از رسول خدا (ص) نقل شده که از حاضران اقرار گرفتند: «آیا من از شما به خودتان اولی (صاحب اختیارتر) نیستم؟» و همه گفتند «بلی یا رسول الله»

    علامه امینی نام شصت و چهار نفر از دانشمندان اهل سنت که این سخن را نقل کرده‌اند، ذکر کرده است. بنابراین پیامبر اکرم (ص) بالاترین شأن خود که صاحب اختیاری مومنین است مقدمه اعلام مولا بودن حضرت علی ـ علیه السلام ـ قرار داده‌اند.

    از اینجا می‌توان به روشنی دریافت که معنای «مولی» در عبارت یاد شده سرپرستی بر مسلمانان است و نه فقط دوستی؛ زیرا اعلام این که صرفاً علی را دوست بدارید، هماهنگی و سازگاری با آن مقدمه مهم ندارد.

    ـ در بخش دیگر علامه این نزدیک به سی مورد از احتجاجات نقل شده به ماجرای غدیر خم را که از سوی امیرالمومنین ـ علیه السلام ـ و دیگران صورت پذیرفته نقل کرده است.

    دریافت شاعران از حادثه غدیر در طول دوازده قرن

    صاحب «الغدیر» در کنار بررسی‌های عمیق و گسترده در اسناد حدیث غدیر، در اقدامی ابتکاری با جمع‌آوری اشعاری که از روز غدیر تا قرن دوازدهم هجری در عالم اسلام سروده شده، نشان داده است که سرایندگان این اشعار، از حادثه غدیر چه پیامی را دریافته‌اند.

    نخستین این شعرا «حسان بن ثابت انصاری» است که شعر خود را در غدیر خم و با کسب اجازه از رسول خدا قرائت کرده است. علامه 12 منبع تسنن برای این شعر ذکر کرده و ترجمه دو بیت آن چنین است: «سپس فرمود ای علی برخیز که به امامت و هدایتگری تو پس از خویش خشنود گشتم. پس هر که من مولای اویم این شخص مولای اوست و شما پیروان راستین او باشید.» (الغدیر 2/347)

    شاعر دیگر، صحابی جلیل‌القدر رسول خدا (ص)، «قیس بن سعد بن عباده» است که به نقل منابع تاریخی، ابیاتی را در جنگ صفین، در برابر امیرالمومنین ـ علیه السلام ـ قرائت کرده و ترجمه دو بیت آن چنین است: «علی امام ما و دیگران است که آیه قرآن درباره او نازل شد، در روزی که پیامبر (ص)فرموده: "هر که من مولای اویم این علی مولای اوست"» (الغدیر 2/ 67)

    حال پس از مروری بسیار گذرا بر موضوع «غدیر در منابع تسنن» باید از نظریه پردازانی که امامت را به گونه‌ای غیر از معنای معهود آن تفسیر می‌کنند و در تضعیف منابع شیعی نیز راه افراط و غلو را پیش می‌گیرند، پرسید: «دریافت و تحلیل شما از غدیر خم چیست؟ و چگونه این واقعه تردیدناپذیر را با تفسیرهایتان از امامت و تشیع مطابقت می‌دهید؟»

    یک کارشناس مسائل دینی با اشاره به اینکه با بررسی متون تاریخی می بینیم که در متون اهل سنت هم سندات واقعه غدیر خم کم نیست، گفت: به عنوان مثال در کتاب تاریخ بغداد که متعلق به خطیب بغدادی یکی از علماء بزرگ اهل سنت است در جلد هشتم به جریان غدیر اشاره شده است.

    به گزارش خبرگزاری مهر، دکتر سید علیرضا واسعی در برنامه شبهای آسمانی شبکه قرآن و معارف سیما گفت: دست هایی وجود دارد که می خواهند برای از بین بردن اتحاد مسلمانان روابط شیعه و سنی را تاریک کنند اما با دقت به این موضوع باید متوجه باشیم که بیان حقایق در محافل علمی اجتناب ناپذیر بوده و باید رعایت شود و چاره ای جز بیان این حقایق نیست.

    وی اظهار داشت: بعضی این شبهه را وارد می کنند که نام امام علی(ع) چرا در قرآن نیامده ما اگر بسندگی قرآن را بپذیریم این موضوع مورد تأمل است. اما قرآن خودش ما را ارجاع می دهد به سنت نبوی، و در سنت نبوی و در متون حدیثی و روایی اهل سنت هم سخنان پیامبر(ص) درباره امام علی(ع) موجود است.

    دکتر واسعی افزود: این که ما بگوییم قرآن کافی است و ما باید فقط به قرآن بسنده کنیم نقض خود قرآن است زیرا تأکید قرآن این است که شما باید به پیامبر(ص) که مبین، مفسر و الگوی تمام عیار قرآن است مراجعه کنید و آن چه که در قرآن است با سنت و سیره نبوی است که معنا پیدا می کند.

    وی گفت: بعضی این مسئله را مطرح می کنند که شیعه داستان غدیر را از خودش ساخته است. این سخن بسیار ضعیفی است که به شیعه نسبت داده اند. اگر انسان بخواهد به هر چیزی نسبتی اشتباه بدهد می تواند. درست است که داستان غدیر در متون شیعی بسیار مفصل وارد شده و این تفصیل گویی، طبیعی است اما ما باید به تم اصلی دقت کنیم که آیا اصل موضوع را هم شیعه از خودش ساخته و یا در تاریخ به وقوع پیوسته است؟

    وی تأکید کرد: ما وقتی که متون تاریخی را بررسی می کنیم می بینیم که در متون اهل سنت هم سندات این واقعه کم نیستند. به عنوان مثال در کتاب تاریخ بغداد که برای خطیب بغدادی یکی از علماء بزرگ اهل سنت است در جلد هشتم به جریان غدیر اشاره شده و می گوید غدیر خم روز 18 ذی الحجه است که در این روز، روزه ثوابش با روزه چند ماه برابری می کند و این روزی است که پیامبر دست علی(ع) را گرفت و خطاب به جمع گفت من کنت مولاه فهذا علی مولاه.

    این استاد تاریخ ادامه داد: پس از این که خطیب بغدادی سخنان پیامبر(ص) را بیان می کند می گوید بعد از این سخنان خلیفه دوم عمربن الخطاب دست علی را گرفت و گفت مبارک باشد بر تو ای کسی که مولای من هستی و مولای هر مسلمی. در کتاب تاریخ مدینة الدمشق ابن عساکر نیز این مطلب در جلد 42 با همان مقدمه و تبریک عمر بیان شده است. ابن کثیر دمشقی نیز یکی از نویسندگان و شخصیت های بزرگی است که به تعصب شهره است حتی او نیز در جلد 5 کتاب البدایة و النهایة موضوع غدیر را آورده است.

    وی با تأکید بر این که دست هایی وجود دارد که می خواهد روابط بین شیعه و سنی را تاریک کند گفت: در دنیای خارج از محافل علمی باید تعاملات شیعه و سنی زیاد باشد. اما در محافل  علمی چاره ای جز بیان حقایق نیست و بنابراین باید این نکته در اینجا مطرح شود که کسانی که ادبیات عرب را بدانند معنای مولا را خوب متوجه می شوند، عمربن الخطاب صحابه مورد مقبول دنیای اهل سنت به خوبی معنای کلمه مولا را می دانست که بعد از سخن پیامبر(ص) به امام علی (ع) تبریک گفت زیرا اگر معنای مولا دوستی بود اینجا دیگر تبریک  عمربن الخطاب معنا نداشت.

    واسعی تصریح کرد: آن زمان مردم به خوبی معنای مولا را دریافتند و عده ای به امام علی تبریک گفتند و عده ای دیگر نیز به تقابل پرداختند لذا می دانستند که فضای جدیدی در عرصه سیاسی و اجتماعی در حال گشودن است.

    وی بیان داشت: این که بعضی این شبهه را وارد می کنند که پیامبر مردم را در غدیر جمع نکرده اند کاملا موضوعی فرعی است زیرا علمای اهل سنت نیز به فراوانی احادیثی را نقل می کنند که راویانش انگشت شمار هستند اما آن ها را قابل استناد می دانند زیرا می گویند سخن، سخن پیامبر(ص) است و نباید از کنار آن گذشت.

    وی در پایان تأکید کرد: حجة الوداع در سال آخر پیامبراتقاق افتاد و اولین حج پیامبر(ص) بود. بنابراین جمعیت زیادی با پیامبر به حج آمده بودند و آمار چند هزار نفر را بیان می کند و مسلما پیامبر(ص) سخن خود را به قصد شنیدن مخاطبان مطرح کردند و نعوذبالله ایشان هرگز حرفی کم فایده و بی فایده بیان نمی داشتند. ديدگاه اهل سنت نسبت به واقعه غدير خم با ذكر نظر امام غزالي و اشاره به منابع؟

    ديدگاه شيعه و اهل سنت را در قالب چند سوال و پاسخهاي آنها از كتاب امام شناسي تقديم ميداريم.
    پرسش 61 . آيا غدير خم دليل بر امامت حضرت على(ع) است؟ شيعه چه دليلى براين مطلب دارد؟
    از نظر شيعه واقعه غدير خم سندى قطعى و غيرقابل انكار بر امامت و پيشوايى حضرت على پس از رحلت پيامبر و لزوم پيروى از آن حضرت است. اين مسأله از چهار طريق قابل بررسى است:
    1. معنا كاوى واژه ولايت،
    2. آيات قرآن،
    3. تفسير پيامبر،
    4. قرائن و شواهد خارجى. يك. معناى ولايت‏
    واژه ولايت در معانى مختلفى چون مالك، آزادكننده، نزديك، همسايه، ياور، اولى و سزاوارتر به كارى و... به كار رفته است. ليكن لغت شناسان و فرهنگنامه‏ها عمدتاً كلمه ولايت و مشتقات آن مانند مولى و ولى را به معناى سرپرستى، عهده‏دارى امور، سلطه، استيلا، رهبرى و زمامدارى معنا كرده‏اند. در اين جا معناى اين كلمه با برخى از مشتقاتش از كتاب‏هاى لغت اهل سنت نقل مى‏شود:
    - راغب اصفهانى مى‏نويسد: وِلايت، يعنى يارى كردن و وَلايت يعنى زمامدارى و سرپرستى امور، و گفته شده است كه وِلايت و وَلايت مانند دِلالت و دَلالت است و حقيقت آن «سرپرستى» است؛ ولى و مولا نيز در همين معنا به كار مى‏رود. الراغب الاصفهانى، معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 570.
    - ابن اثير مى‏نويسد: ولى؛ يعنى ياور و هر كس امرى را بر عهده گيرد، مولا و ولى آن است. سپس مى‏گويد: و از همين قبيل است حديث «من كنت مولاه فعلى مولاه» و سخن عمر كه به على (ع) گفت: «تو مولاى هر مومنى شدى»؛ يعنى «ولى مؤمنان گشتى». ابن اثير، ابوالحسن على بن عبدالواحد، النهايه فى غريب الحديث و الاثر، ج 5، ص 227.
    - صاحب صحاح اللغه مى‏نويسد: هر كس سرپرستى امور كسى را به عهده گيرد، ولى او است. الجوهرى، اسماعيل بن حماد، الصحاح فى لغه العرب، تحقيق احمد بن عبدالغفورعطار، بيروت، دارالعلم للملايين، ج 6، ص 2528.
    - مقاييس اللغه آورده است: هر كس زمام امر ديگرى را به عهده گيرد، ولى او است. معجم مقاييس اللغه، ج 6، ص 141. دو. آيات قرآن‏
    در رابطه با حادثه غدير سه آيه نازل شده است:
    1. آيه ابلاغ،
    2. آيه اكمال دين،
    3. آيه «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ».
    پيوند دو آيه پيشين با واقعه غدير و چگونگى دلالتشان بر مسأله امامت از نظر گذاشت بنگريد پرسش‏هاى 11. 12.. آنچه اكنون بايد مورد توجه قرار داد آيه سوم است.
    براساس آنچه در منابع شيعه و سنى علامه امينى، در كتاب الغدير 30 مورد از منابع اهل سنت را در اين رابطه بررسى و معرفى كرده است. بنگريد: الغدير، ج 1، ص 246-239. روايت شده است پس از انتشار سخنان پيامبر در غدير خم، شخصى به نام «جابر بن نظر» يا «حارث بن النعمان الفهرى» نزد پيامبر آمد و عرض كرد:
    «اى محمد از جانب خدا به ما گفتى شهادت دهيم كه جز خداى يگانه پروردگارى نيست و شهادت دهيم كه تو پيامبر خدايى و نماز بخوانيم و روزه بداريم و حج انجام دهيم و زكات بپردازيم. اما به اين حد راضى نگشتى و پسرعمويت را بر ما سرورى بخشيدى و گفتى: «هر كه را من مولاى اويم، على مولاى او است». اكنون بگو اين سخن را از پيش خود گفتى، يا از جانب خدا؟ پيامبر فرمود: «سوگند به آن كه جز او خدايى نيست اين مطلب از سوى خداوند است».
    در اين هنگام او برگشت و به سوى اسب خود شتافت در حالى كه مى‏گفت: خدايا! اگر آنچه محمد مى‏گويد حق است پس سنگى بر ما ببار يا ما را به عذابى دردناك گرفتار كن. هنوز به اسب خود نرسيده بود كه از جانب حق سنگى بر سرش باريد و او را بر زمين كوبيد و جانش را بگرفت. آن گاه اين آيه نازل شد: «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعارِجِ»؛ معارج(70)، آيات 3-1. «پرسنده‏اى از عذاب واقع شونده‏اى پرسيد كه اختصاص به كافران دارد (و) آن را بازدارنده‏اى نيست. (و) از جانب خداوند صاحب درجات (و مراتب) است».
    قرآن در اين آيه لجاجت شخص مورد نظر را نكوهيده و آن را گونه‏اى از كفر قلمداد كرده كه در بردارنده عذابى نابخشودنى است. بنابراين قرآن در اين باره سه آموزه دارد:
    1. الهى بودن جريان غدير را تأييد مى‏كند.
    2. برداشت امامت و رهبرى امام على(ع) از سخنان پيامبر را تأييد مى‏كند.
    3. مخالفت و عناد با مسأله فوق را كفر و مستوجب عقاب معرفى مى‏كند. اين همه خود نشانگر اهميت و جايگاه عظيم مسأله امامت در كنار رسالت است. سه. توضيح پيامبر
    بهترين شارح و بيانگر مراد گوينده يك سخن خود اوست و چه حجتى قاطع‏تر از تفسير و توضيح گوينده بر معنا و مراد او از كلامش؟ روايات متعددى در منابع شيعه و سنى وجود دارد كه پيامبر(ص) در برابر پرسش ديگران به توضيح مراد خويش از چگونگى ولايت اميرمؤمنان(ع) پرداخته‏اند. اكنون به جهت اختصار به ذكر دو روايت بسنده مى‏كنيم:
    3-1. حسين بن اسماعيل جرجانى به سند خود از پيامبر نقل مى‏كند كه از آن حضرت در مورد معناى «من كنت مولاه على مولاه» پرسيدند حضرتش پاسخ داد: خدا مولاى من است يعنى او بر من نسبت به خودم و تصرف در امورم اولوليت دارد و با وجود او من از خود اختيارى ندارم. مراد در اينجا اختيار تشريعى است، يعنى برخلاف دستور او مجاز به تصرف در امور نيستم و تنها بايد اوامر او را پيروى كنم. من نيز مولاى مؤمنانم يعنى به تصرف در امور آنان بر خودشان مقدم هستم و در عرض من آنان نبايد از پيش خودكارى بكنند، و هر كس كه من مولاى او و مقدم بر او از خودش مى‏باشم و با وجود من اختيارى از خود ندارد، پس على مولاى اوست و از نفس خودش بر او مقدم است و با وجود على نبايد از پيش خود كارى كند». شمس الاخبار، ص 38، به نقل از: صلوه العارفين؛ الغدير، ج 1، ص 386.
    3-2. شيخ الاسلام حموينى آورده است كه در روز غدير وقتى پيامبر فرمودند: «من كنت مولاه فعلى مولاه...» سلمان برخاست و پرسيد: اى رسول‏خدا! اين چگونه ولايتى است؟ پيامبر فرمود: «ولايتى مانند ولايت من؛ هر كس كه من نسبت به خودش بر او سزاوارترم پس على نيز بر او از خودش سزاواتر است». «ولاء كولاى، من كنت اولى به من نفسه فعلى اولى به من نفسه»، الغدير، ج 1، ص 387.
    جهت آگاهى بيشتر بنگريد: همان، ص 390-386. چهار. قرائن و شواهد
    4-1. معرفى ثقلين؛ چنان كه گذشت پيامبر(ص) در موارد متعددى به معرفى اهل بيت و تعيين راهبرد دائمى پيروى از قرآن و عترت پرداخته‏اند از جمله حضرتش در جريان غدير فرمود: «انى تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتى»؛ «من در ميان شما دو چيز گران‏بها به وديعت مى‏گذارم: كتاب خدا و عترتم را». در اين جا پيامبر اهل بيت(ع) را در كنار قرآن قرار داد و التزام به آن دو را راه نجات و رستگارى معرفى نمود و در رأس عترت طاهرين مسأله ولايت امام على(ع) را بيان نمود. اين مسأله نشان مى‏دهد كه ولايت امام على(ع) سرآغاز پيروى جدايى‏ناپذير از قرآن و عترت است و اين همان امامت و زعامت بلافصل آن حضرت در امور دينى و دنيايى است.
    4-2. پيامبر در مقدمه سخن به مسأله ايفاى رسالت و اولويت خود بر مؤمنان انگشت گذارده و از مردم در اين رابطه اقرار گرفتند؛ سپس بلافاصله موضوع ولايت امام على(ع) را طرح نمودند. اين نشان مى‏دهد كه نوع ولايت مطرح شده در اين جا از همان سنخ ولايت و اولويت پيامبر بر مؤمنان است كه به موجب آن پيامبر خدا حق تقدم و تصرف بلامنازع در شئون دينى، سياسى و اجتماعى مسلمانان را دارد.
    4-3. اينكه پيامبر(ص) پس از طرح ولايت على‏بن ابى‏طالب(ع) بى‏درنگ دست به دعا برداشته و بر تنها گذاشتن و يارى نكردن او نفرين مى‏فرستد، قرينه روشنى است بر اين كه ولايت مورد نظر از نوع ولايت زعامت و رهبرى است، نه چيزهايى مانند محبت و علاقه قلبى صرف، زيرا آنچه با اطاعت، نصرت و يارى همگانى جامعه تلازم دارد، پيشوايى و رهبرى امت است، نه امورى چون صرف محبت و علاقه قلبى.
    4-4. اعلام همگانى؛ مسأله غدير از عمومى‏ترين خطاب‏هاى پيامبر بوده است. زيرا: اولاً، آن حضرت مكانى پيش از جدا شدن و انشعاب مسافران را انتخاب كرد تا همگى در سخنرانى آن حضرت حضور داشته باشند.
    ثانياً، دستور داد به كسانى كه از آن مكان گذشته بودند خبر داده شود كه برگردند و براى كسانى كه هم عقب مانده بودند بمانند تا از راه برسند.
    ثالثاً، دستور داد شاهدان به غايبان اطلاع دهند و اين خبر بزرگ را به گوش همگان برسانند.
    اين همه دلالت بر اين دارد كه مسأله مورد نظر براى امت اسلامى بسيار مهم و حياتى بوده است. اين در شرايط آخر عمر پيامبر(ص) كه همه احكام و عقايد دينى بيان شده، با هيچ چيز سازگار نيست جز با مسأله امامت و خلافت كه بدون اعلام صريح و قاطع آن براى عموم، استمرار خط رسالت گرفتار مشكل خواهد بود و دين ناقص خواهد ماند. اگر چنين نباشد آيا عاقلانه است كه پيشواى بزرگ مسلمانان در آخرين سخنرانى عمومى خود براى جمعيت باشكوه حج‏گزاران، در آن گرماى سوزان مسافران خسته و كوفته را گرد آورد و با اين تأكيدات با آنان سخن بگويد و از همه آنچه گذشت معنا و مقصودى كمتر از تعيين تكلف آينده مسلمانان و ارائه راهبردى جهت حفظ سلامت و صيانت دينى و رهبرى دينى امت داشته باشد و مثلاً صرفاً در پى اعلام دوستى و محبت حضرت على(ع) باشد.
    4-5. چنان كه در بحث از آيه اكمال گذشت، پيامبر(ص) پس از اعلام ولايت اميرمؤمنان فرمود: «الله اكبر بر اكمال دين و اتمام نعمت و خشنودى خدا به رسالت من و ولايت على بعد از من». در اين جا بايد توجه داشت كه حتى اگر كسى نزول آيه اكمال را در رابطه با واقعه غدير نپذيرد، خود سخن پيامبر در اين باره كه ولايت امام على را اكمال دين معرفى مى‏كند دليل روشنى بر مقصود آن حضرت از ولايت امامت و زعامت است.
    نكته مهم در اين جا اين است كه:
    اولاً چه معنايى از ولايت غير از امامت كه استمرار خط رسالت و تداوم آن است با اكمال دين سازگار است؟ افزون بر آن اگر معناى ديگر مانند ولايت محبت در نظر باشد ديگر قيد «بعد از من» زايد است زيرا محبت حضرت على(ع) مقيد به زمان پس از رحلت پيامبر نيست. معنا ندارد منظور پيامبر را اين بگيريم كه بعد از رحلت من، على را دوست بداريد! زيرا محبت على با حيات پيامبر قابل جمع است و تنها رهبرى امام على(ع) است كه پس از آن حضرت مورد نظر است زيرا در يك زمان وجود دو پيشوا در عرض هم ممكن نيست.
    4-6. پس از اين واقعه پيامبر فرمود: «مرا مبارك باد گوييد! خداى تعالى مرا نبوت عطا فرمود و اهل بيتم را امامت». بنگريد: الغدير، ج 1، ص 274.
    4-7. پس از سخنان پيامبر مردم با حضرت على(ع) بيعت كردند به طورى كه سرور و شادمانى و مبارك باد گويى و بيعت سه روز به طول انجاميد الغدير، ج 1، ص 283-269. افزون بر عموم مردم سركردگانى چون ابوبكر، عمر و عثمان و... با آن حضرت بيعت كردند. عمر بن الخطاب در بيعت با آن حضرت گفت: «هنيئاً لك يابن ابى‏طالب اصبحت و امسيت مولى كل مؤمن و مؤمنه»؛ الغدير، ج 1، ص 272..
    نكته اساسى در اين جا اين است كه بيعت با هيچ معنايى جز خلافت و اولويت سازگار نيست و سخنان كسانى چون ابوبكر و عمر در اين بيعت نيز به همين معنا قابل حمل است.
    4-8. همه حاضران از خطابه پيامبر مسئله امامت و پيشوايى حضرت على(ع) را فهميدند و بلافاصله حسان بن ثابت انصارى از پيامبر اجازه گرفت و اشعارى زيبا سرود كه در يكى از ابيات آن مى‏گويد:

    فقال له قم يا على! فاننى رضيتك من بعدى اماما و هاديا

    پيامبر به او فرمود: اى على! برخيز خرسندم كه تو امام و هادى بعد از من مى‏باشى.
    ذكر اين نكته بايسته است كه:
    اولاً، «تقرير»؛ يعنى سكوت و عدم مخالفت پيامبر در برابر يك سخن يا رفتار نزد همه مسلمانان حجت و جز سنت است. بنابراين اگر مسئله غدير معنايى غير از امامت داشت چرا پيامبر سخنان حسان بن ثابت را نفى نكردند، بلكه تأييد كرده او را تشويق فرمود.
    ثانياً، اين مسأله نشان مى‏دهد كه ديگران هم دقيقاً همين معنا را از واقعه غدير فهميده‏اند. اگر چنين نبود اعتراض نكردند كه منظور پيامبر امامت و هدايت امت نبوده است.
    در بسيارى از سخنان ديگر صحابه نيز همين معنا نمودار است و حتى مخالفان ولايت اميرمؤمنان(ع) نيز همين برداشت را داشته‏اند. نمونه آن در ماجراى حارث بن نعمان فهرى بيان شد.
    4-9. اميرمؤمنان(ع)، ائمه اطهار(ع) و برخى از ديگر صحابه و تابعين در اثبات امامت بارها به حديث غدير استناد كرده‏اند. جهت آگاهى بيشتر بنگريد: پرسش 22.
    قرائن و مستندات ديگرى نيز در دلالت حديث غدير بر ولايت امامت وجود دارد كه رعايت اختصار ما را از بررسى آنها معذور مى‏دارد. جهت آگاهى بيشتر بنگريد: الغدير، ج 1، ص 411-362.
    اهل‏سنت و غديرخم‏
    پرسش 62 . آيا اهل سنت مسأله غدير را قبول دارند؟ اگر قبول دارند آن را چگونه توجيه مى‏كنند و چه پاسخى براى آن وجود دارد؟
    با توجه به تواتر احاديث مرتبط به غدير و نقل بسيار فراوان آن در منابع روايى، تاريخى، تفسيرى و حتى ادبى فرق و مذاهب مختلف اسلامى جاى هيچ‏گونه ترديد در آن وجود ندارد. از همين‏رو غالب قريب به اتفاق اهل سنت نسبت به واقعه غدير ديدگاه مثبتى داشته و به انكار آن نمى‏پردازند. آنچه آنان را گرفتار دشوارى كرده است چگونگى توجيه و تفسير آن براساس مبانى و پيش انگاره‏هايشان در باب امامت است. اين مسأله باعث شده است كه آنان به تكاپوهاى سختى افتند و دست به دامان توجيهات گوناگون و متنوعى گردند. عليرغم همه اين تكاپوها هنوز نتوانسته‏اند در برابر دلالت صريح و آشكار سخنان پيامبر(ص) مبنى بر ولايت و امامت حضرت على(ع) توجيه خردپذير و معقول ديگرى ارائه كنند. اين مسأله باعث شده است كه بسيارى از عالمان سنى دلالت سخنان پيامبر(ص) بر امامت و خلافت حضرت على(ع) و يا معنايى نزديك آن را بپذيرند. برخى از اين گروه عبارتند از:
    1. شمس الدين سبط ابن الجوزى در تذكره الخواص ص 18
    2. كمال الدين ابن طلحه شافعى در مطالب السؤول ص 16.
    3. ابوعبدالله الشافعى در كفايه الطالب ص 658 و...
    در عين حال برخى از ايشان كوشيده‏اند در عين پذيرش چنين حالتى توجيهاتى ارائه كنند كه يا خلافت و پيشوايى ديگر خلفا نيز سازگار افتد.
    اينك به بيان پاره‏اى از مهم‏ترين و رايج‏ترين اين توجيهات مى‏پردازيم: يك. بيان افضليت و برترى امام على(ع)
    برخى از معتزله مانند شيخ ابوالقاسم بلخى و ابن ابى‏الحديد بر آنند كه مقصود پيامبر صرفاً بيان احق، افضل و سزاوارتر بودن حضرت على(ع) براى حكومت است، نه نصب آن حضرت بر اين منصب ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 297-296، بيروت، داراحياء التراث العربى ؛ محمدحسن قدردان قراملكى، امامت على و توجيه‏هاى مخالفان، (مقاله) فصلنامه قبسات، ش 45، پائيز 1386..
    نقد
    1. تعابيرى كه پيامبر اكرم(ص) در غدير خم و در جاهاى ديگر به كار برده‏اند به صراحت بر نصب آن حضرت بر امامت دلالت دارد. مثلاً:
    «من كنت مولاه فعلى مولاه؛ ان هذا اخى و وصيى و خليفتى فيكم فاسمعوا له و اطيعوا»؛ الغدير، ج 2، ص 279.؛ «..همانا اين شخص(ع) برادر و وصى و جانشين من در ميان شماست، پس به او گوش فرا دهيد و فرمانش را اجابت كنيد».
    «يا على انت الامام و الخليفه بعدى»؛ ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، ج 2، ص 42 و 43، بيروت: دارالفكر، 1421ق.؛ «اى على! تو امام و جانشين پس از من هستى».
    «ان علياً امام اوليائى»؛ السيد ابن طاووس الحسنى، التحصين، ص 563 ؛ الغدير، ج 3، ص 118 و 119.؛ «على امام دوستان من است».
    «امام من آمن بى»؛ «همانا تو پيشواى كسانى هستى كه به من ايمان آورده‏اند».
    امثال اين عبارات هرگز با چنين توجيهى سازگار نيست. جالب آن كه ابن ابى‏الحديد خود به چنين مشكلى اشاره نموده و سرانجام مى‏نويسد: «اصل نصوص بر ادعاى شيعه ظاهر است» همان، ج 9، ص 307..
    2. استناد اميرمؤمنان و ديگر ائمه و حضرت صديقه طاهره و بزرگانى از صحابه چون سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و... به حادثه غدير در مورد اثبات امامت و خلافت امام على(ع) با برترى صرف و بدون نصب بر امامت سازگارى ندارد.
    3. اميرمؤمنان بارها از حق مسلم خويش در خلافت سخن گفته و از غصب آن توسط ديگران به درگاه الهى شكايت برده است. بنگريد: نهج البلاغه، خ 3 و 74؛ نيز: شرح ابن ابى الحديد، ج 9، ص 306.
    چنين چيزى در صورتى صحيح مى‏نمايد كه آن حضرت بر خلاف نصب گرديده باشند.
    4. امامت مرجعيت دينى است، نه صرف رهبرى سياسى كه بتوان آن را به هر كسى واگذار نمود، بلكه نياز به ويژگى‏ها و شرايط خاص‏خود دارد كه تشخيص و تعيين آن جز از جانب مرجعى الهى امكان‏پذير نيست. اين ويژگى امامت با صرف بيان برترى بدون تعيين سازگارى ندارد.
    5. اسلام و شايسته سالارى؛ يكى از اركان مهم در انديشه اسلامى شايسته‏سالارى است. روايات شيعه و سنى از پيامبر اكرم(ص) آمده است:
    «كسى كه كارى از امور مسلمانان را بر عهده گيرد» «من تقدم على قوم من المسلمين و هو يرى ان فيهم من هو افضل منه فقد خان الله و رسوله و المسلمين» ؛ (الغدير، ج 8، ص 291، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چ شش، 1374، نيز: شهيد الباقلانى، ص 190)..
    يا «كسى كه كارى از امور مسلمانان را بر عهده كسى گذارد در صورتى كه مى‏داند فرد مناسب‏ترى براى آن وجود دارد، كه به كتاب خدا و سنت پيامبر داناتر است، به خدا و رسول او و همه مسلمانان خيانت كرده است» «من استعمل عاملا من المسلمين و هو يعلم ان فيهم اولى بذلك منه و اعلم بكتاب الله و سنته نبيه فقد خان الله و رسوله و جميع المسلمين». (همان)..
    بنابراين حتى اگر حديث غدير صرفاً به برترى اميرمؤمنان دلالت داشته باشد، به استناد اين حديث پيشگامى ديگران در امامت و خلافت و هم سپردن امر امامت به ديگران خيانت به خدا و رسول و امت اسلامى است.
    6. احاديث تفسيركننده؛ چنان كه گذشت پيامبر خود به توضيح مراد خويش از چگونگى ولايت اميرمؤمنان پرداخته‏اند با وجود آن هر گونه تفسير و تاويل ديگرى از كلام پيامبر ناموجه و در اصطلاح اجتهاد در مقابل نص است، نه فهم و استنباط از آن. دو. كانديداتورى خلافت‏
    گمانه ديگر آن است كه مقصود پيامبر در واقعه غدير خم معرفى اميرمؤمنان به عنوان كانديداى مورد حمايت و علاقه آن حضرت است و لاجرم مسأله بار حقوقى و الزام شرعى ندارد. بنابراين دست ديگران براى كانديدا شدن باز است و مردم نيز در گزينش يا عدم گزينش امام على براى خلافت آزادند و كنار گذاشتن ايشان هيچ منع شرعى ندارد. احمد قبانچى، خلافه الامام على بالنص ام بالنصب، ص 11، 13، 14، 40، 136، قم، منشور سيدى، 2004 م. نقد:
    1. اشكالاتى كه بر انگاره پيشين وارد بود بر اين گمانه نيز وارد است و هرگز نمى‏توان ظهور قاطع كلام پيامبر را بر صرف كانديداتورىِ فاقد الزام شرعى تفسير كرد. اگر مقصود پيامبر صرف اعلام كانديداى مورد علاقه خود بود، استناد به اولويت شرعى خود و تقدم شرعى حكم خويش بر تصميمات اشخاص در امور خود، و قرين‏سازى ولايت اميرمؤمنان بر چنين ولايت و اولويتى كه از ولايت الهى مايه گرفته است بى‏جا بود.
    2. حوادثى كه در حاشيه واقعه غدير رخ داده است با كانديداتورى صرف سازگار نيست، از جمله اين حوادث مسأله حرث بن نعمان فهرى است. آيا معرفى يك كانديدا بدون نصب بر امامت و ولايت به معناى سرورى بخشيدن و موجب طلب مرگ مى‏شود؟ در چنين صورتى شخص مى‏تواند به ديگرى رأى دهد و از كانديداى ديگر حمايت‏كنند. اين مسأله و تصريح فرد ياد شده در گفتگو با پيامبر كه پسر عموى خود را بر ما سرورى و برترى دادى به خوبى نشان مى‏دهد كه فهم عمومى از اين جريان نصب به امامت بوده است. افزون بر آن در هيچ موردى پيامبر چنين فهمى را تخطئه نكرده، بلكه آن را تقرير و تثبيت كرده‏اند.
    3. به فرض ابتدا پيامبر اميرمؤمنان را به عنوان كانديداى خلافت معرفى كرده باشند، ليكن در پى اين رخداد بيعت با آن حضرت انجام گرفت و از جمله كسانى كه در اين بيعت شركت آشكار نمودند ابوبكر و عمر بن الخطاب بودند كه ضمن بيعت به آن حضرت تبريك گفتند. بنابراين با وجود بيعت عمومى كانديداتورى به انتخاب رسمى تبديل شده و داراى الزام شرعى و اجتماعى شده است. لاجرم جانشينى بلافصل امام على به اين وسيله تثبت گرديده و هر حركتى در جهت خلافت آن باشد نقض بيعت با ولى و امام مشروع است و در منطق قرآن بغى تلقى مى‏شود. در اين زمينه جهات ديگرى نيز نقل شده است كه در پرسش‏هاى بعدى مورد بررسى قرار خواهد گرفت.
    پرسش 63 . بعضى از اهل سنت مى‏گويند ما مثل شما قضيه غدير را قبول داريم، اما شما سخنان پيامبر را به امامت تفسير مى‏كنيد، در حالى كه ما از آن دوستى مى‏فهميم. و ما هم على(ع) را دوست داريم و به او احترام مى‏گذاريم. نظر شما در اين باره چيست؟
    يكى از گمانه‏ها در معناى سخن پيامبر كه فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه» ولايت محبت است چرا كه واژه ولايت در محبت نيز به كار رفته است. ليكن در اينجا چند نكته را بايد در نظر داشت:
    يك. اگر نظر كسانى كه مسأله ولايت محبت را مطرح مى‏كنند اين است كه چنين مبنايى هم در كنار ديگر مراتب ولايت مانند امانت و پيشوايى در كلام پيامبر نهفته است سخن قابل قبولى است و هيچ تضادى با ديدگاه شيعه ندارد. چنين انگاره‏اى مؤيد قول كسانى از بزرگان اهل سنت مانند ابن طلحه شافعى (متوفى 654) و... مى‏باشد جهت آگاهى بيشتر بنگريد: الغدير، ج 1، صص 399- 391.. او پس از توضيحاتى درباره اين كه خداوند على(ع) و پيامبر(ص) را در آيه مباهله نفس يگانه معرفى كرده است در همين باره مى‏گويد: «پيامبر در اين حديث (حديث غدير) همان ولايتى را براى على(ع) نسبت به جميع مؤمنان اثبات كرد كه خداوند براى خويش ثابت كرده بود، يعنى او اولى‏ به مؤمنان، ياور مؤمنان، سرور مؤمنان است و هر معنايى كه از لفظ «مولى» به دست مى‏آيد و بر پيامبر خدا اثبات‏پذير است، براى على(ع) نيز اثبات مى‏شود». كمال الدين طلحه الشافعى، مطالب السؤول، ص 16.
    دو: اگر مرادشان اين باشد كه پيامبر منحصراً دوستى را در نظر داشته‏اند و سخن ايشان مراتب بالاتر و ولايت را شامل نمى‏شود از جهاتى مورد نقد است از جمله:
    1. چنين معنايى در صورتى راست مى‏آيد كه قرائن موجود به نفع آن گواهى دهند و قرينه‏اى در استعمال كلمه مولى در ولايت به معناى اولويت و امامت و پيشوايى در كار نباشد، در حالى كه همه قرائن ياد شده بر معناى دوم دلالت دارند و هيچ قرينه‏اى برخصوص محبت وجود ندارد.
    2. غالب آنچه در نقد توجيهات پيشين بيان شد مانند:
    نقدهاى شماره 1،2،3،و 6 برگمانه يك، و نقدهاى شماره 2 و 3 بر گمانه دو بر اين پنداره نيز وارد است.
    3. چنان كه گذشت بسيارى از منابع معتبر لغت عرب كه مولفان آن نيز سنى مذهب هستند واژه ولايت در كلام پيامبر(ص) را ولايت زعامت و رهبرى معنا كرده‏اند.
    4. خطاب تهديد گونه الهى: اگر حادثه غدير صرفاً براى اعلان دوستى حضرت على(ع) با مؤمنان يا دوستى مؤمنان با ايشان بود آيا با اين آيه سازگارى دارد كه: «اگر آن را ابلاغ نكنى، رسالت الهى را انجام نداده‏اى»؟ آيه تبليغ و سپس آيه اكمال نشان مى‏دهد كه ولايت مورد ابلاغ در روز غدير مسأله مهم و جديدى است كه بدون آن دين ناقص است و مورد پسند الهى نيست، در حالى مودت و محبت اهل بيت(ع) قبلاً نازل و ابلاغ شده بود: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏» ؛شورى (42) آيه 23.؛ «بگو: به ازاى آن (رسالت) پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر دوستى درباره خويشاوندان». بنابراين فرو كاستن معناى ولايت به محبت و مودت و انحصار به آن، مغاير قرائن قرآنى است.
    5. دلدارى خدايى: خداوند پيامبر(ص) را دلدارى داده، مى‏فرمايد: در راستاى اجراى اين مأموريت، خداوند تو را در مقابل توطئه‏هاى مردم محافظت مى‏كند: «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»؛ مائده(5)، آيه 67.. از اين فراز برمى‏آيد كه پيامبر(ص) بيم آن داشته كه در صورت ابلاغ رسمى ولايت برخى بر اثر هواى نفسانى به مقابله برخاسته و دست به توطئه بزنند.
    اكنون سؤال مى‏شود با اعلام دوستى حضرت على(ع) چه جاى خوف از توطئه بود؟ چنين تعابيرى با هيچ معنايى از ولايت جز ولاء زعامت و امامت سازگارى ندارد.
    آيا خردپذير است كه پيشواى بزرگ مسلمانان، در آخرين و بزرگترين سخنرانى تاريخى خود، براى شركت كنندگان در كنگره عظيم حج، در آن بيابان خشكزار و گرماى سوزان، مسافران خسته و كوفته را گرد آورد و با اين همه تأكيدات و مقدمه چينى‏ها با آنان سخن بگويد و تنها مقصودش اين باشد كه بگويد: «على را دوست داشته باشيد» و سپس آنان را موظف كند كه اين منشور بزرگ تاريخى را به گوش همگان برسانند!
    6. اين كه پيامبر(ص) در دعاى خويش مسئله يارى كردن امام على(ع) را مطرح مى‏كنند و بر تنها گذاشتن و يارى نكردن او نفرين مى‏فرستد، قرينه روشنى است بر اينكه ولايت مورد نظر، از نوع ولايت زعامت و رهبرى است، نه صرف محبت و علاقه قلبى؛ زيرا آنچه با اطاعت، نصرت و يارى همگانى تلازم دارد، پيشوايى و رهبرى امت است، نه صرف محبت و علاقه قلبى.
    7. در دعاى پيامبر آمده است: «حق را همپاى او بپادار» بر پايى حقيقت همراه با امام على(ع)و همپايى آن دو با امامت و رهبرى دينى تناسب دارد.به عبارت ديگر پيشوايى و مرجعيت دينى وسياسى امام على(ع) است كه مى‏تواند به برپايى حقيقت همگام با آن حضرت بينجامد؛ اما صرف اين كه مردم آن حضرت را دوست داشته باشند، بدون اين كه امامت و مرجعيت دينى در كار باشد چه نسبتى با اين سخن دارد؟
    8. چنانكه گذشت پيامبر(ص) بعد از اين حادثه فرمود: «الله اكبر! بر اكمال دين و اتمام نعمت و خوشنودى خدا به رسالت من و ولايت على(ع) بعد از من» نكته مهم در آنجا اين است كه اگر مقصود از «ولايت» محبت باشد، ديگر قيد «بعد از من»، زايد است؛ زيرا محبت حضرت على(ع) مقيد به زمان پس از رحلت پيامبر(ص) نيست. معنا ندارد منظور پيامبر(ص) را اين بگيريم كه بعد از رحلت من، على را دوست بداريد! زيرا محبت على(ع) با حيات پيامبر(ص) قابل جمع است؛ بلكه رهبرى دينى امام على(ع) است كه پس از آن حضرت مورد نظر است؛ زيرا در يك زمان وجود دو پيشوا در عرض هم ممكن نيست.
    9. در گذشته آمد كه پس از سخنان پيامبر و به دستور آن حضرت مردم با حضرت على(ع) بيعت كردند. مگر دوستى بيعت دارد؟ بيعت به معناى تعهد و التزام به فرمان بردارى و تبعيت است و حتى ابوبكر و عمر نيز با آن حضرت بيعت كردند. با وجود اين چگونه مى‏توان كلمه مولى در سخن پيامبر(ص) رابه معناى دوستى و محبت محض انگاشت؟
    10. اين كه پيامبر(ص) ولايت حضرت على(ع) را در كنار ولايت خود و همسنگ و همسان با آن معرفى كردند دليل روشنى است براين كه نمى‏توان آن را به صرف محبت و دوستى تعريف كرد؛ بلكه مشتمل بر كامل‏ترين درجات ولايت يعنى رهبرى دينى و دنيايى است.
    11. در مواردى صحابه به صراحت اعلام كرده‏اند كه پيامبر(ص) حضرت على(ع) را «نصب» فرمود.
    شهاب الدين همدانى از عمربن خطاب چنين نقل كرده است: «پيامبر(ص) على(ع) رابه عنوان پيشوا نصب نموده و فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه...»؛ «خدايا تو گواه من بر آنان هستى». عمر گفت: «اى رسول خدا! جوانى خوش سيما و نيك بوى در كنار من گفت: اى عمر! همانا پيامبر پيمانى بست كه آن را نقض نمى‏كند جز كسى كه منافق باشد». آنگاه پيامبر(ص) دست مرا گرفت و فرمود: «اى عمر! او جبرييل بود، نه انسان. او مى‏خواست آنچه را كه درباره على(ع) به شما گفتم تأكيد كند»شهاب الدى ن همدانى، مودة القربى؛ نيز: قندوزى الحنفى، ينابيع الموده، ص 249 ق: الغدير، ج 1، ص 57..
    تعبير نصب در سخن عمر كاملاً مطابق با ديدگاه شيعه است و با صرف محبت و دوستى بدون امامت و خلافت سازگارى ندارد. در اين زمينه قرائن و دلايل بسيار ديگرى وجود دارد كه به جهت اختصار به اين مقدار بسنده مى‏شود.
    پرسش 64 . يكى از دوستان سنى مى‏گفت: پيامبر(ص) در روز غدير حضرت على(ع) را براى خلافت بعد از عثمان معرفى كردند، نه خليفه اول بعد از خودشان. آيا اين درست است؟
    اين مسأله پيشينه‏اى در ميان برخى از عالمان اهل سنت دارد. آنان پس از بررسى كاربردهاى گوناگون واژه «مولى» به اين نتيجه رسيدند كه اين واژه در خطبه غدير بالاترين مراتب ولايت كه امامت و زعامت و اولويت است را شامل مى‏شود و هيچ گريزى از پذيرش اين معنا و نصب اميرمؤمنان على(ع) براى خلافت و امامت وجود ندارد. ليكن با توجه به آنچه عملاً در تاريخ اتفاق افتاده بر آن شدند كه منظور پيامبر امامت و خلافت بلافصل حضرت على(ع) نيست تا مانع و مغاير با خلافت ديگران باشد. بلكه خلافت در زمان وقوع آن يعنى پس از عثمان است.
    شهاب الدين دولت آبادى (متوفى 1049) مى‏نويسد: «منظور از حديث «من كنت مولاه فعلى مولاه» اين است كه على(ع) در زمان خلافت و امامتش ولايت دارد» شهاب الدين ابى بشيرالدين دولت آبادى، هدايه السعداء؛ ق: الغدير، ج 1، ص 397..
    محمدبن عبدالسعيد بن محمد كشى نيز بر آن است كه پيامبر(ص) براى حضرت على (ع) در زمان پس از عثمان و همزمان با معاويه جعل خلافت كرده است، نه پيش از آن ابوشكور محمدبن عبد السعيد بن محمد الكشى السالمى الحنفى، التمهيد فى بيان التوحيد؛ ق: الغدير، ج 1، ص 397..
    نقد
    بر خلاف اين گمانه دلايل فراوانى وجود دارد كه امامت و ولايت بلافصل حضرت على(ع) را ثابت مى‏كند، از جمله: يك - آيات قرآن‏
    1- آياتى كه در رابطه با ولايت اميرمؤمنان(ع) چه در قضيه غدير و چه پيش از آن نازل شده است، غالباً به گونه‏هاى مختلفى بر ولايت و خلافت بى‏فاصله اميرمؤمنان (ع) پس از پيامبر(ص) دلالت دارنداز جمله:
    1-1. آيه ولايت: در آيه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»؛ مائده (5)، آيه 55. سخن از ولايت به نحو انحصارى آمده است. قرآن با واژه «انما» كه دلالت بر انحصار دارد ولايت را در ولايت خدا و رسول و اميرمؤمنان(ع) منحصر مى‏كند. مفاد اين آيه اين است كه تا زمانى كه على بن ابيطالب(ع) وجود دارد ولايت به ديگرى نمى‏رسد، همانطور كه با وجود پيامبر هيچ كس در عرض آن حضرت ولايتى ندارد. نتيجه اين آيه چيزى كمتر از امامت و ولايت بلافصل حضرت على(ع) پس از پيامبر(ص) نيست، زيرا امامت و خلافت با واسطه مستلزم پذيرش خلافت ديگران با وجود امام على(ع) است و اين معارض انحصار ذكر شده در آيه است.
    1-2. آياتى كه در قضيه غدير نازل شده مانند آيه ابلاغ و آيه اكمال نيز كاملاً با امامت و خلافت بلافصل سازگارى دارد. زيرا هيج خردمندى نمى‏پذيرد كه اين همه تأكيد الهى بر ابلاغ مسأله‏اى مهم، كه عدم ابلاغش مساوى با ترك رسالت الهى است و دين تنها با آن كامل ومايه خرسندى خدا مى‏شود، اين باشد كه وقتى پس از عثمان مردم حضرت على(ع) را برگزيدند، آنگاه او امام مردم است. پس از آن هم قضاياى امثال حرث بن نعمان فهرى و نزول عذاب نمى‏تواند به خاطر اين باشد كه على(ع) تنها در يك دوره پنج ساله پس از عثمان به خلافت مى‏رسد. اگر واقعاً مسأله چنين بود هيچ نيازى به اختصاص به ذكر و اين همه تأكيدات و مسايل جانبى نداشت و تدارك چنين برنامه سنگين و تأكيدات شديدى كاملاً نابخردانه مى‏نمود. دو. سخنان پيامبر(ص)
    سخنان پيامبر اعظم(ص) نوعاً دلالت بر خلافت بلافصل مى‏كند از جمله:
    2-1. از نظر قواعد زبان شناختى دلالت وجريان عرف بشرى همواره اگر كسى ديگرى را به عنوان جانشين خود معرفى كند و يا منصبى را براى او اعلام نمايد و قرينه‏اى بر فاصله زمانى بر قرار نسازد دلالت بر جانشينى بلافصل آن منصب دارد و اگر خلاف اين را اراده كرده باشد بايد به صراحت آن را باز گويد؛ در حالى كه در سخن پيامبر(ص) هيچ مطلبى دال براين كه مرادشان ولايت پس از عثمان باشد وجود ندارد. بنابراين بر اساس قواعد و متدلوژى همگانى فهم، سخنان پيامبر ظهور در خلاف و امامت بلافصل دارد، نه پس از سه خليفه ديگر.
    2-2. در مواردى، چه در غدير و چه غير آن، پيامبر تصريح به ولايت حضرت على(ع) پس از خودشان كرده‏اند. از جمله:
    - پس از نزول آيه اكمال در غدير خم فرمودند: «الله اكبر بر اكمال دين و اتمام نعمت و رضاى خدا به رسالت من و ولايت على بعد از من» الغدير، ج 1، ص 231..
    - «همانا على پس از من ولى شماست» ابن كثير، البدايه و النهايه، ج 7، ص 369. بيروت، دارالمعرفه. 1419 ق..
    - «اى على تو امام و خليفه پس از من هستى» ابن عساكر، تاريخ مدينه دمشق، ج 2، ص 42 و 43، بيروت: دارالفكر، 1421 ق..
    با وجود چنين تصريحاتى چگونه مى‏توان گفت منظور پيامبر خلافت 25 سال بعد و پس از درگذشت عثمان مى‏باشد كه مردم با ازدحام و اصرار خود على(ع) را به رهبرى برگزيدند و اگر آن هم اتفاق نمى‏افتاد، براساس اين پنداره، سخن پيابر(ص) هيچ و پوچ مى‏نمود!!
    2-3. شمول و فراگيرى سخن پيامبر(ص) تنها با ولايت بلافصل سازگار است. زيرا سخن پيامبر اين است كه «هركس را كه من مولاى اويم پس على مولاى اوست» كلمه هر كس شامل همه آحاد جامعه اسلامى حتى كسانى كه پس از پيامبر رهبرى امت را بر عهده گرفتند نيز مى‏شود. بنابراين ولايت على‏بن ابى طالب(ع) شامل حال آنان نيز مى‏شده و با وجود آن ديگر جايى براى ولايت آنان نبوده است؛ بنابراين چنين عموميتى مستلزم نفى هر ولايتى غير از ولايت حضرت(ع) پس از رحلت پيامبر(ص) است و اين همان امامت و ولايت بلافصل است؛ زيرا ولايت بعد از عثمان يعنى اين كه آن حضرت بر كسانى كه در دوران پيش از آن زيسته و از دنيا رفته‏اند ولايت نداشته باشد و اين نقص تماميت و عموميت ولايتى است كه پيامبر به آن تصريح كردند.
    2-4. دستور پيامبر(ص) به بيعت با اميرمؤمنان(ع) دليل بر خلافت بلافصل است و معنى ندارد براى خلافت پس از سه خليفه ديگر در روز غدير بيعت گرفته شود. سه. سيره علوى‏
    روش برخورد امام على(ع) با واقعه غدير نشانگر آن است كه آن حضرت از كلام پيامبر(ص) امامت و خلافت بلافصل را درك كرده‏اند. اين مسأله را در استنادات آن حضرت به واقعه غدير و شكايت به درگاه خدا از غصب حق خويش به روشنى مى‏توان دريافت بنگريد: پرسش 22.
    .
    از طرف ديگر آن حضرت نزديكترين فرد به پيامبر(ص) بوده و از مقام عصمت برخوردار است و حداقل در نزد اهل سنت از صحابيانى است كه سخنش در نهايت اتقان و اعتبار و حجيت است. بر اساس سخن پيامبر(ص) كه شيعه و سنى از آن حضرت نقل كرده‏اند «الحق مع على و على مع الحق...»؛ ينابيع المودة، ص 244. برداشت و درك آن حضرت از كلام نبوى عين حقيقت است و با رأى احدى پس از پيامبر برابرى نمى‏كند. بنابراين برخورد امام على(ع) با قضيه غدير دليل روشنى بر امامت و ولايت بلافصل آن حضرت است. چهار. سيره قرائن خارجى‏
    قرائن متعددى بر ولايت بلافصل امام على(ع) دلالت دارد. در اينجا به جهت اختصار به ذكر يك نمونه اكتفا مى‏شود:
    4-1. بيعت با اميرمؤمنان؛ چنان كه گذشت در روز غدير همه و به ويژه خلفاى سه گانه با اميرمؤمنان بيعت كرده و به ويژه عمر و ابوبكر پس از تبريك‏گويى به آن حضرت اعلام داشتند كه تو پيشوا و سرور ما و همه مؤمنان گشتى الغدير، ج 1، ص 271.. اين تعبير به خوبى نشانگر ولايت اميرمؤمنان(ع) به اعتراف خود آنان است. در حالى كه نفى خلافت بلافصل معنايى عكس اين دارد. در نفى خلافت بلافصل خلفا هستند كه بر همگان از جمله حضرت على(ع) اعمال ولايت مى‏كنند و اين عمل با آن بيعت و آن گفتار در تناقص است.
    4-2. نگاهى دوباره به آنچه در حادثه غدير رخ داده است براى كشف اين كه مراد از آن خلافت بلافصل يا با فاصله است راهگشاست در اين زمينه توجيحات ديگرى نيز ذكر شده است. جهت آگاهى بيشتر بنگريد:
    الف. محمد حسن قدردان قراملكى، امامت على(ع) و توجيه‏هاى مخالفان، (مقاله)، فصلنامه قبسات، ش 45؛
    ب. الغدير، ج 1، ص 391 - 399..

     

    هدایت یافتگان

    على وياچسلاو پولوسين سرگييويچ

    على وياچسلاو پولوسين سرگييويچ در سال 1956 در روسيه متولد شد در سال 1979 دانشكده فلسفه و در سال 1984 مدرسه روحانى مسكو را به پايان رساند و در موضع (( كليساى ارتدوكس روسيه و دولت در اتحاد شوروى در سال هاى 1991 - 1971)) از تز دكتراى خود دفعا كرد. در سال 1995 از انجام وظايف كشيشى كناره گرفت و در مصاحبه با مجله مسلمانان (شماره 2،3 ماه مه - ژوئن 1999) به طور رسمى خود را مسلمان ناميد : من خود را پيرو قرآن مقدس و پيغمبر محمد (ص) مى دانم. و به غير از خداى واحد و يگانه الله خداى ديگرى وجود ندارد و محمد (ص) فرستاده اوست. در فوريه 1999 از تز ديگر خود در موضوع (( دياليكتيك افسانه و اسطوه شناسى )) دفاع كرد.

    خانم والريا پورخووا

    خانم والريا پورخووا اسلام شناس و مترجم و مفسر معانى قرآن به زبان روسى است او بيست سال پيش به دين مبين اسلام گرويده است و به نظر كارشناسان بهترين ترجمه قرآن به زبان روسى را ارائه نموده است، همسر وى محمدى عبد الرشيد كه از صاحب نظران علوم دينى و مسائل قرآنى و آشنا به زبان روسى است بر ترجمه وى نظارت داشته است. درباره اهميت اين ترجمه بايد اذعان داشت كه يكى از خلأهاى آشنايى روسى زبانان خصوصا پژوهشگران و انديشمندان با قرآن از ميان رفته و دسترسى مستقيم به قرآن براى آنها فراهم آمده خانم دكتر والريا پروخووا درباره چگونگى انجام اين مهم ميگويد مطالعه قرآن آنچنان مرا شيفته كرد كه تصميم به ترجمه آن به زبان روسى گرفتم وى مبنى بر اين كه در حديث نبوى وارد شده قرآن را بياموزيد و به ديگران تعليم دهيد اضافه كرد يا اين ترجمه خواسته ام كه نداى قرآن را به گوش هموطنان روسى خود برسانم .

    پروفسور خالد بلانكين شيپ:



گمراه دین 310 عمر 310 یا بلاء دین اسلام310 جهل عرب 310ابا جهل در دین 310کفری310 حرامیان 310 نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان عمر310 اباجهل دردین310 فاسق دینه310کفری 310 ابله منافقا 310 منکر310نیرنگ310احمقها احمقها 310 بمار زنگی310کلب کلب هار310 ابله منافقا310جاهل منافق310دلیل نفاقه 310کفری310 منکر 310دلیل نفاقه310جهل عرب310جاهل منافق310جهل عرب 310نیرنگ 310 اباجهل در دین 310گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری310 دلیل نفاقه 310جهل عرب 310 اباجهل در دین 310حرامیان 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310 وهابیه منافقی 310 ابله منافقا 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی 310 310ابله منافقا 310جاهل منافق 310به ابحد عمر310نیرنگ 310حرامیان 310جاهل منافق 310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری 310 فاسق دینه 310منکر 310نیرنگ310 عمر310نامردیه310 کفری 310نیرنگ 310گمراه دین310ابله منافقا310 نامردیه310حرامیان 310عمر310منکر 310نمرودی 310نیرنگ310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری310 قاصبان بدین310حرامزاده پلید310 حرامیان 310بدجنس عالم احمقا 310گبر پلید دین 310 منکر 310سگ هار پلید 310وحشی هاریا 310بابقره 310حاهل منافق 310 بمردک پلید 310حرامزاده پلید310 فاسق دینه310کلب کلب هار310جهل مرکبی 310بمار زنگی 310 رمز زناه310 فسق کلیه310گمراه دین310گمراه دین310 فسق دینها 310گمراه دین 310 جاهل منافق310 فاسق دینه 310 فسق دینها310 دزدان فدکه فاطمه 310دزدان فدکه فاطمه310حرامیان310بی ایمان دین اسلام 310گبرپلید دین310 310 حرامیان310 دقلبازملحد310ببقرها 310بقلدره دینه310کلب کلب هار310 جاهل منافق 310نارجهیما 310سم ری310سامری قوم محمد عمرابن خطاء 310 گمراه دین310جهل مرکبی310با کافرها 310بانادانه دین اسلام310 بمردک پلید310 آشوبا310 دقل بازملحد310کفری310 منکر310سامری310 گمراه دین 310جاهل منافق 310حرامیان 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند 310 منکر 310سگ هارپلید310 310کلب کلب هار310وحشی هاریا310فس قینی310ابله منافقا 310سامری 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند310 سامری310 گمراه دین310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر 310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310 دلیل نفاق 310 و ابوبکر 231به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر احمق ملحد 231 احمق ملحد 231 فاسق ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر ابوبکر231 نفاق 231 احمق ملحد231 عصیان231فاسق231 قفان231 احمق ملحد 231 قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند 310بمار زنگی 310

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







+ نوشته شده در یک شنبه 26 مهر 1394برچسب:,ساعت 17:9 توسط برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110+ 135فاطمه = 245 و آدرس aaaali110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.به ابجد اسلامه حق 245 یعنی فاطمه و علی 245 وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169 با نماینده بحق محمد علی حسن حسین مهدی 245 اسلامه حق 245 یعنی علی110+ +135= 245 اسلامه حق 245 منظور علی و فاطمه پدر مادر شیعیان میباشنددرود و صلوات خدا بر پدر و مادر شیعیان اهل بیت پیغمبر اسلام |




حکم الله حکم قرآن 553 -541 فتنه ها عمر ابوبکر= 12 امام هویت اسلام 553 -541 عمر ابوبکر = 12 قرآن چهار
مذاهب باطل دردین اسلام خدایی بایداز خجالت بمیرند ده سال است قادر به جواب گویی نیستند
مناظره جاثلیق بزرگ مسیحیان با ابوبکر رکب وبا و شکست ابوبکر خائن منافق قاصب جاه طلب
مناظره مامون خلیفه عباسی با علمای 73 فرقه باطل در حقانیت امام علی
شیعه یعنی اصل مذهب اصل اسلام110مذهب واقعی الله شیعه میباشد 110یگانه مذهب الله محمد علی 385 شیعه385
با کلمه 66 الله 66 زنده 66 یگانه66آگاه جهان 66دادگاه مذهب 66 ادیان66 الله 66 امام و اسلام خود را ثاب
سیزده رجب به ابجد سیزده 86+110علی=196 دین اسلام 196 کلید اسلام196 کلید بدین الله 196 امام کل دین 196
گوهر بحر ولایت علی مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست
گریه و خنده پیامبر اسلام =اصل اسلام 253+132 بدین الله = 385 شیعه 385
دین واقعی جهان اسلام است مذهب واقعی جهان شیعه است
به دو ابجد =مجاهد 70+40اصل ولایت 110 علی 110ولی دین110 مجاهد53 احمد53 علی فاطمه53 آل طاها آل یاسین53
مذهب امام اول ثانی ثالث رابع خامس سادس سابع ثامن تاسع عاشرهادی عشر ثانی عشر253+132 اسلام =385 شیعه
انسان خلیفه خداوند برای کارهای ارزشی قایل است به ابجد انسان کامل253+132 اسلام= 385 شیعه 385
بانوی عترت الله زهراست سرحلقه انبیایو اولیاء زهراست
مومن136 آئینه136علی136به ابجد کبیر وصغیر علی 136 مومن الله202 آئینه الله202 محمد علی202آقای من 20202
امیر المومنین 12 حرف و ابجدش58+12= 70+40 اصل ولایت = 110 علی 110ولی دین 110 دین الهی110 یمین110 اصحا
علی 110+135 فاطمه =245 کلید مذهب اسلام 245 علی فاطمه 245 مذهب الله150+46 نماینده الله محمد علی = 19
قرآن 351 یعنی 132 اسلام +202 محمد علی +17 نماز = 351 قرآن 351+34باکلام حق =385 شیعه
دین الله130+183مذهب اسلام +72دین الله130 +183مذهب اسلام +72 کاملترین مذهب امامت 72بدین ها= آدم داود
پسر قرضاوی مفتی اهل سنت مصر شیعه شد ایجانب تمام دکترین دنیا را به مبارزه علمی علم ابجد ریاضی قرآن دع